یکشنبه

داعشی ها رساله خمینی رو دزدیدن دارن باهاش پز میدن!






داعش اخیرا بروشوری در مورد جنبه های مختلف اسیر گرفتن از زنهای غیر مسلمان منتشر کرده که جزئیات کامل مراحل کنیز گیریاز اسیر کردن تا نگهداری و انتخاب و خرید و فروش و احکام تجاوز و غیره را قدم به قدم طبق سیره پیغمبر عزیزپوشش میدهد.  رسانه های خارجی ندید بدید هم آنچنان هیجان زده به پوشش این بروشور دو صفحه ای پرداختن که انگار چنین چیزی تا کنون وجود نداشته و داعش برای اولین بار در تاریخ بشری چنین مدرک مهمی را تولید و منتشر کرده!     

بروشور با این سوال آغاز می‌شود که «کنیز کیست؟» و پاسخ می‌دهد: «زنانی که مسلمانان از اهل جنگ (غیر مسلمان) به غنیمت می‌برند.»  سوال دوم به احکام کنیز گیری میپردازد، و روشن میکند که گرفتن کنیز از «کافران اصلی» و از  «اهل کتاب» جایز است،  اما خاطرنشان میکند که گرفتن کنیز از «مردتد‌ها»، یعنی شیعه ها مثلا، فعلا محل اختلاف علما است.  درباره شرایط تجاوز به زن اسیر یا‌‌ همان کنیز از  سوی مالکش هم، می‌گوید اگر کنیز باکره بود، می‌توان همان موقع در جا به او تجاوز کرد، اما اگر باکره نبود، باید صبر کرد که حد اقل یک پریود زنانه را بگذراند تا «رحمش پاک بشود» و از حامله نبودنش اطمینان حاصل شود.   توی بروشور سوال‌هایی  هم درباره جواز رابطه جنسی با «کنیز غیر بالغ» مطرح شده و تجاوز به دختران کنیز نابالغ در صورتی که این کنیز «قابل ایجاد رابطه» باشد جایز دانسته شده است، و همچنین به سوال‌های برادران در مورد حکم شرعی به کنیز گرفتن دو خواهر، یا یک دختر با عمه و خاله‌اش نیز پاسخ داده شده است.  ترجمه کامل تر محتوای بروشور را پائین همین صفحه برایتان گذاشته ام، اگر کنجکاوید...

 بله، شکی نیست که این بروشور با توجه فراوان به جزئیات تهیه شده، اما مسئله اینجاست که این وسط ما ایرانی هائیم که باز مظلوم واقع شدیم، چون خوب میدونیم که در واقع این رسانه های استکبار جهانی به سرکرده صهیونیسم یک بار دیگر دارند حق و حقوق ما را نادیده میگیرند، وگرنه هر آدم با انصافی، ولو خبرنگار و کافر هم که باشد، خیلی راحت میتوانست ببیند که این چیزی که داعشی ها به عنوان بروشور کنیز گیری با کاغذ برقی منتشر کرده اند و اینطور باهاش پز میدهند در واقع چیزی نیست به جز کپی نویسی، برداشته اند چند صفحه از متن رساله امام خمینی خودمان را با فونت و چاپ آنچنانی روی کاغذ آنچنانی منتشر کرده اند، و فورا هم داده اند به آدمهایشان در رسانه های صهیونیستی که بله، داعش بروشور چاپ کرده و چنین و چنان.    


به هر حال این هم باز یک سند دیگر از مظلوم واقع شدن ایران و ایرانی که فقط امیدوارم یک روز مردم جهان بیدار بشو د و ببینند استکبار چقدر نامردی کرده در حق ما.

این هم ترجمه کامل تر بروشور که بالاتر عرض شد، که زحمت ترجمه اش را البته دوستای ساکن رادیو جیبی کشیدن:


السَّبْي کیست؟


    زن متعلق به طرف مقابل جنگ که توسط مسلمانان به اسارت گرفته شده است. (السَّبْي در لغت به معنای اسیر است)

چه چیز بر السَّبْي مجاز است؟


    آوردن او به سرزمین اسلام و تقسیم آنها. اما ایمان داری و بی ایمانی است که مجاز ها را بر السَّبْي (زن اسیر) مشخص می کند.

آیا تمام زنان بی ایمان را میتوان به اسارت گرفت؟


    درمیان علما اختلافی در خصوص به اسارت گرفتن زنان بی ایمان (کافر) نیست، که این نظر شامل مومنان به مسیحیت و یهودیت و مشرکان هم می شود. اما در باره زن مُرتد (از دین برگشته) اختلاف وجود داشته و علما آن را نهی کرده اند. با این وجود استناد به اجماع مجاز است.

آیا رابطه جنسی با زن اسیر مجاز است؟


    با استناد به " سوره ۲۳ قرآن، آیات پنج و شش" خداوند رابطه جنسی با زن اسیر را مجاز شمرده است. "مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آورده‏اند كه در اين صورت بر آنان نكوهشى نيست."

آیا رابطه جنسی باز زن اسیر، بلافاصله پس از به اسارت گرفتنش مجاز است؟


    اگر باکره باشد، ارتباط جنسی با او، بلافاصله پس از به اسارت گرفتنش مجاز است. با این حال باید رحم او پاک شود.

آیا فروش زن اسیر مجاز است؟


    خرید، فروش و هدیه دادن زن اسیر و برده مجاز است، اما آسیب رساندن و صدمه زدن به آنها مجاز نیست.

آیا جدا کردن مادر و فرزند از طریق فروش آنها مجاز است؟


    جدا کردن مادر و فرزند از طریق فروش آنها، پیش از به بلوغ رسیدن فرزند مجاز نیست. اما اگر کودکان در حال رشد و بلوغ هستند فروش و جدا سازی آنها مجاز است.

آیا خرید یک زن اسیر توسط چند مرد و تماس جنسی همه این مردان با او مجاز است؟


    خیر، زن در تصاحب تنها یک صاحب است. تماس جنسی دیگری با او زمانی ممکن است که صاحب زن اسید سهم خود را به صاحبی دیگر فروخته باشد.

اگر زن اسیر توسط صاحبش باردار شد، آیا می توان او را فروخت؟


    بله، آنگاه زن صاحب یک فرزند می شود.

اگر مرد صاحب زن اسیر بمیرد، قانون در باره این زن چیست؟


    زن تحت تصاحب او همانند اموالش تقسیم می شود. پدر و یا فرزندان مرد می توانند از او بهره جنسی ببرند و یا حتی شرکای مرد. هرچند که وظیقه زن اسیر تنها خدمات جنسی نیست.

آیا یک مرد میتواند با برده متعلق به همسرش رابطه جنسی داشته باشد؟


    خیر، یک مرد نمیتواند با برده همسرش ارتباط جنسی بر قرار کند. چون این برده متعلق به همسرش است.

آیا یک مرد میتواند زن اسیری که در تصاحب مرد دیگری است را ببوسد؟


    خیر، بوسیدن و لذت جویی تنها برای صاحب زن اسیر مجاز است.

رابطه جنسی با برده بالغ مجاز است؟


    بله. رابطه جنسی با برده بالغ مجاز است، اما اگر هنوز به بلوغ نرسیده، لذت جویی جنسی باید بدون رابطه جنسی ( داخل کردن آلت تناسلی به بدن زن برده) صورت گیرد.

چه بخشی از بدن زن برده باید موقع نماز پوشیده باشد؟


    سر، گردن و دست و پا و نقاط خصوصی بدن که در حالت غیر نماز هم باید پوشیده بماند.

آیا زن برده میتواند بدون حجاب مقابل مردان دیگر (به غیر از صاحب اش) حاضر شود؟


    زن برده باید از نمایش سر، گردن و دست پای خود در مقابل مردان غربیه در صورت بروز فتنه اجتناب کند.

آیا نمی توان دو خواهر را به بردگی گرفت و از آنها بهره جست؟


    با توجه به اجماع، می توان دو خواهر، یک زن و عمه اش (عمه خودش و عمه اش از سمت مادری) را به بردگی گرفت، اما تنها می توان با یکی از انها رابطه جنسی داشت.

العزل چست؟


    العزل یعنی نیمه کار رها کردن رابطه جنسی و صرف نظر کردن از ارضاء شدن در داخل آلت تناسلی زن

آیا مجاز است مردی با برده خود العزل کند؟ ( بدون ارضاء رابطه جنسی را رها کند)


    مرد صاحب برده مجاز است بدون رضایت و ارضاء جنسی زن برده، رابطه جنسی را رها کند.

آیا کتک زدن زن برده مجاز است؟


    تنبیه انظباطی برده مجاز است، اما نباید این ضرب و شتم باعث ایجاد شکستگی شده و یا به عنوان شکنجه او مورد استفاده قرار گیرد. همچنین نمیتوان زن برده را برای ارضاء خود کتک زد.

حکم زن برده ای که از آقای خود ( صاحب ) دوری ( فرار ) می کند چیست؟


    زن و مرد برده ای که از آقای خود دوری میکنند، مرتکب گناه بزرگی می شوند.

مجازات دنیوی زن برده ای که از آقای خود دوری می کند چیست؟


    مجازات مطابق شریعت، مواخذه به شکلی که باعث عبرت دیگران شود.

آیا ازدواج با دو زن برده اهل کتاب ( مسیحی و یهودی) مجاز است؟


    برای مرد آزاد مجاز است، برای مسلمانانی که بیم گناه زنا دارند.

آیا یک مرد میتواند با برده زن که صاحب دیگری دارد رابطه جنسی بر قرار کرده و یا با او ازدواج کند؟


    صاحب برده زن میتواند از برده خودلذت ببرد و لی ازدواج این زن با فرد دیگر ممنوع است. اما صاحب برده میتواند بهره برداری خود را از او در قابل شوهر نیز ادامه دهد.

مجازات قرآنی برده ها چیست؟


    مجازات برده ها در صورت آسیب رساندن اجرای حد است. اما این مجازات تا نصف نیز کاهش می یابد.

پاداش برای آزاد کردن یک دختر برده چیست؟


    به گفته خداوند در قرآن آزاد کردن برده آتش جهنم را دور میکند، محمد پیامبر اسلام نیز گفت که هرکس یک مومن خدا را آزاد کند، یک عضو بدن خود را از آتش جهنم آزاد کرده است.

کفاره قتل غیر عمد برده چیست؟


    بنا بر گفته خدا، کفاره قتل غیرعمد برده مومن، آزاد کردن یک برده مومن دیگر و دو ماه توبه متوالی است.

کفاره برای شهادت دروغ چیست؟


    تامین خوراک و لباس ده فقیر و یا آزاد کردن یک برده مومن.

کفاره الظهار چیست؟


    کفاره آراد کردن یک برده مومن و یا رسیدگی به شصت فقیر به مدت دوماه.

کفاره رابطه جنسی با همسر و یا برده در طول روز ماه رمضان چیست؟


    آزاد کردن برده و رسیدگی به شصت فقیر (در این باره به نظریه های مختلف اشاره شده است).

آیا می توان از کفاره ای که به گردن فرد است رهایی یافت؟


    در مورد قتل، شهادت دروغ و رابطه جنسی در طول روز ماه رمضان کفاره الظهار گریز ناپذیر است.

شنبه

جمهوری اسلامی و مسئله لاینحلی به نام «زن»!


شرمنده ام اگه تیتر مطلبم  یک کم غلط اندازه، با دیدنش احتمالا منتظر یک متن با معنی راجع به مسئله جنسیت و زنانگی و مشکل اساسی جمهوری اسلامی در این زمینه ها هستید، اما این مطلب فقط از دوتا عکس تشکیل شده.  امیدوارم  به بزرگی خودتون ببخشید، چون این عکس ها واقعا دیدن داشت برای من و میخواستم شما هم ببینید!

این عکسها  رو از برنامه آموزشی تلویزیون جمهوری اسلامی گرفتم که هدفش آموزش  شیر دادن به زنهایی هست که تازه فارغ شده اند و میخواهند بچه شیر بدهند، اما با توجه به رژیم آپارتاید جنسی که در ایران هست، قادر به آوردن یک دکتر یا متخصص مونث نبوده اند و در نتیجه یک سبیل کُلُفتی را واداشته اند جلوی دوربین «پستان به دهن گذاشتن» به ملت بیاموزد... گمان نمیکنم این عکسها نیازی به توضیح داشته باشه؟!







چرا بر همه واضح است که پشت اسید پاشی ها و چاقو کشی بر زنان جوان کسی نیست جز آدمهای جمهوری اسلامی؟




یکی از ادعا های مکرر کسانی که در رسانه ها و سایت های اجتماعی و خبری مختلف سخن گویان شناخته شده و بی نام و نشان جمهوری اسلامی هستند در مورد اسید پاشی ها و چاقو کشی های اخیر به زنان کم حجاب این است که این جنایات توسط «اراذل و اوباش» انجام گرفته اند، و هیچ دلیل و شاهدی هم برای مرتبط کردن این جنایت ها به جمهوری اسلامی یا بسیجی ها و دیگرانی که حقوق بگیران جمهوری اسلامی محسوب میشوند وجود ندارد.  به عبارت دیگر جمهوری اسلامی و حقوق بگیر هایش استراتژی را در پیش گرفته اند که امیدوارند به آنان اجازه بدهد هم خدا را داشته باشند و هم خرما را، یا به قول انگلیسی ها، کیکشان راهم  نگه بدارند هم بخورند.   نکته این که جمهوری اسلامی امید دارد که از یک سو این جنایت ها با ایجاد وحشت در میان زنان آنها را قانع کند که حجاب سنگین تری بر خود تحمیل کنند، و از سوی دیگر مسئولیتی نیز در قبال این جنایت ها بر گردن حکومت نیافتد و «نظام» بهایی برای آن نپردازد.

اما همانطور که حتی تجربه کوتاه یکی دو ماه گذشته نیز به خوبی نشان داده، استراتژی مکارانه جمهوری اسلامی اصولا و عمیقا ناموفق بوده است و چه توده مردم در ایران و چه رسانه های آزاد جهانی بدون هیچ شک و تردیدی این جنایت ها را مستقیما به جمهوری اسلامی و عوامل و حقوق بگیرانش مرتبط دانسته اند.  سئوالی که میخواهم بپرسم این است که  به چه دلیل  این استراتژی مکارانه، که به صورت بسیار گسترده ای هم توسط  صدر تا ذیل عوامل جمهوری اسلامی، یعنی از خود رئیس جمهور تا کامنت گذارهای بی نام و نشان در فیس بوک و بالاترین برایش تلاش میشود، به هیچ وجه موفق نشده، و میدانیم که در آینده هم موفق نخواهد شد؟  به نظر من این سئوال پاسخ خیلی ساده ای دارد، یعنی منطق و عقل سلیم!   دلیل آن هم ساده، و به این قرار است: 

اول، تا جایی که من میدانم در ایران «اراذل و اوباش» به آن بخش از طبقه کم فرهنگ، کم سواد و فقیر اطلاق میشود که از پیوستن به سازمان های دولتی مثل بسیج و سپاه خودداری کرده اند، اما در عین حال در صدد زور گویی و اعمال قدرت بر مردم، معمولا ساکنان محل خود، از روشهای «غیر دولتی» برآمده اند.  دوم، آن دسته افرادی از این گروه که به بسیج و سپاه نپیوسته اند طبعا دلیل نپیوستنشان این بوده که دارای علائق و تعصب مذهبی نبوده اند، چرا که اگر بودندبسیج و سپاه بدون شک زمینه کاملا مساعدی برای ادامه جرائم آنان بدون هراس از برخورد و جریمه فراهم میآورد.  به عبارت دیگر، مشخصه های اصلی علایق و رفتارهای مجرمانه  آنهایی که در گفتمان حکومتی به نام «اراذل و اوباش» شناخته میشوند  بیش از آنکه جنبه های مذهبی و سیاسی داشته باشد، جنبه های فردی دارد، و جرم هایی که  اینان انجام میدهند عموما در جهت حفظ یا به دست آوردن منافع مالی شخصی یا حد اکثر از نوع فامیلی یا دسته ای است. بنابر این، و از آنجایی که جرم و جنایت هایی مثل اسید پاشی بر زنان کم حجاب یا چاقو فرو کردن در باسن دختران دانشجوی کم حجاب به وضوح ریشه از یک سو در تعصبات مذهبی و از سوی دیگر در علائق سیاسی مرتبط به حکومت اسلامی دارد، رسیدن به این نتیجه توسط مردم که اراذل و اوباشی که به اینگونه رفتار دست زده اند در واقع بخش و زیرمجموعه ای از عوامل حکومت اسلامی هستند نه تنها قابل درک، بلکه کاملا منطقی و غیر قابل انکار است. 


سه‌شنبه

جناب روحانی، این بی شرفیه که اینهمه زن با اسید کشته و زخمی بشن یک کلام ازت در نیاد، اما برای مرگ یک پیرمرد خرفت ۲ روز عزای عمومی اعلام کنی



همین، همه حرفم همینه جناب بنفش‌ بی شرافت.  چطور شرم نمیکنی توی روی این مردم نگاه کنی و در مورد اینهمه مادر و دخترانشان که با اسید یک مشت جانی بسیجی مجروح شدند و به قتل رسیدند حتی یک کلمه حرف نزنی، اما برای مرگ مهدوی کنی، پیرمرد خرفتی که اینهمه وقت هم در کما بوده  دو روز عزای عمومی اعلام میکنی؟  

زهی بی شرافتی جناب روحانی.  زهی بی شرمی.

دوشنبه

عراقچی: آمریکا پذیرفته ایران ۴ هزار سانتریفوژ روشن داشته باشد/ نیویورک تایمز: اوباما تصمیم گرفته بدون موافقت کنگره وارد توافق با ایران شود





خبرهای عجیب و غریبی در رسانه های دو طرف منتشر شده که وقتی کنار هم گذاشته شوند به نظر میرسد ‌باید منتظر شنیدن حکایات جالبی در رابطه با معاملات اتمی ایران و آمریکا باشیم.

از این طرف آب، خبرگزاری مهر از قول نماینده مشهد نوشته که عباس عراقچی، از مقامات ارشد تیم مذاکره اتمی جمهوری اسلامی،  از «عقب نشینی آمریکا» خبر داده، و گفته که «آمریکا در مذاکرات نیویورک و وین قبول نمی کرد که ایران بیش از ۱۳۰۰ سانتریفوژ روشن داشته باشد، اما در مذاکرات اخیر پذیرفت که ایران ۴۰۰۰ سانتریفیوژ روشن داشته باشد.».  از اونطرف آب هم هم  نیویورک تایمز و اینها، و هم فاکس نیوز و اونها تیتر کرده اند که «اوباما تصمیم گرفته کنگره آمریکا را دور بزند و بدون احراز موافقت کنگره توافق با ایران در مورد حذف تحریم ها را امضا کند.»  

هنوز نمیشود زیاد نوشت در مورد این، اما به هر حال آنقدر هست که کنجکاوی آدم را بربیانگیزد که نکند خبرهایی هست و ما عوام خبر نداریم هنوز.  ظاهرا که هست.

چهارشنبه

اعلام وجود رسمی «جنبش لامپ» توسط تعدادی از اصلاح طلبان حکومتی




طبق گزارش های رسیده  تعدادی از چهره های سرشناس اصلاح طلبان حکومتی، گویا در پی اشاره ای از سوی رهبر جمهوری اسلامی، جنبش سیاسی/اجتماعی ویژه ای را تحت نام «جنبش لامپ» راه اندازی کرده اند که به گفته رسانه ها به نقل از مسئولان این جنبش «قرار است چهره زیبای زن مسلمان را در چارچوب لطیف اسلام ناب محمدی» باز سازی کند.  

از سوی دیگر برخی تحلیل گران غربی ادعا کرده اند که این حرکتی حساب شده توسط نظام برای ایجاد نوعی گفتمان فمینیستی «اسلامی و بومی» در جمهوری اسلامی است.  

گفتنی است عکس فوق که همسر  یکی از این مسئولان را نشان میدهد پس از اینکه امروز صبح در فیس بوک مسئول مذکور پست گردید به سرعت در اینترنت دست به دست شده و در طی همین یک روز جنبش لامپ را زبانزد خاص و عام کرده است، تا حدی که برخی نزدیکان به مسئولان فوق گفته اند به نظر میرسد قرار شده با توجه به موفقیت غیر منتظره این عکس از آن به عنوان نماد اصلی جنبش لامپ استفاده گردد.

پنجشنبه

جمهوری اسلامی، «پریود» خونین تاریخ ایران؟



طبق گزارش ایسنا، آیت‌الله محمدجعفر منتظری تعبیر عباس کیارستمی از دوران جنگ جمهوری اسلامی با عراق به عنوان «پریود تاریخی» را «تعبیر بی‌شرمانه که از سوی مغز متفکر مشروب‌خوار غرب‌گرای افتاده در داخل غرب اخیرا نسبت به دفاع مقدس بر زبان جاری شده و بنده از بیان آن خجالت می‌کشم» لقب داده است، و اضافه کرده «کسی که دوران دفاع مقدس را به عنوان دوران پریود تاریخ ایران نام برده است خود را دل در گرو عشق به ایران می‌داند، ولی این ملت را که بیش از ۲۰۰ هزار شهید و بیش از ۴۰۰ هزار جانباز دارد وقیحانه خطاب کرده است و در رسانه عمومی این تعبیر را به کار برده است.»

با توجه به این تعبیر مسئولان جمهوری اسلامی از کلمه «پریود» یا همان «دوره»، برخی ادعا کرده اند که اکنون مشخص است که ظاهرا منظور بسیاری از محققان از استفاده از عبارت «پریود خونین» تاریخ ایران برای جمهوری اسلامی نیز همان «تعبیر وقیحانه» مورد نظر آیت الله میباشد.       

دوشنبه

سکوت خانواده های قربانیان دستگاه امنیتی حکم همکاری با خشونت رژیم را دارد




نمیدانم چند قربانی دیگر باید گرفته شوند از ما تا شاید متوجه بشویم که سکوتی که رژیم خانواده هامان را قانع به آن میکند نه تنها چه برای خودمان و چه برای جامعه مان هیچ فایده ای ندارد، بلکه در نهایت دست رژیم را برای سرکوب و اعمال خشونت آمیز امیال خود بر ما و دیگر قربانیانش هرچه بازتر میگذارد.  

بدون شک این نکته، که سکوت کردن ما در مقابل تجاوزات مسئولین حکومتی به حقوق خود و یا عزیزانمان اشتباه بزرگی است به هیچ وجه پیچیده نیست و درک آن از لحاظ منطقی راحت و سرراست است. اما مشکل آنجاست که از یک سو فرهنگ پدرسالارانه ما و این که یاد گرفته ایم در مقابل «پدر» حق و حقوقمان بسیار ناچیز است، از سوی دیگر سنت خانواده محور ما که به ما القا کرده که مشکلات خانواده را هرچه که باشند باید درون خانواده حل کرد، و در نهایت نیز تاکتیک مکر و حیله گری توام با زور و ارعاب  نیروهای امنیتی رژیم ؛ اینها با عجز و وحشت از دست دادن عزیزانمان در هم که میآمیزند معجون عجیبی میسازند که نتیجه اش ایجاد وضعیت ذهنی مغشوش و غیر متمرکز ووضعیت  روحی و عاطفی شدیدا ضربه خورده، ترسیده و منفعل در خود فرد قربانی و اطرافیان وی است.  

شاید مثالی که مشکل را روشن تر کند وضعیتی است که در سالهای اخیر هم در مدرسه های ما شایع شده است متاسفانه، که در آن معلمین و مدیرانی به کودکان دست درازی جنسی میکنند، و سپس با استفاده از مقام و قدرت خود به تهدید و ترساندن کودک به روش های مختلف میپردازند تا او را از «گفتن» مسئله به والدین و یا رسانیدن حکایت به گوش دیگران در جامعه خودداری کند.  این روش تازه ای نیست، و همیشه همین بوده و هست، و همیشه هم والدین و آنهایی که برای کودکان دل سوزانده اند یکی از مشکلات عمده شان همین بوده که چگونه باید کودک را قانع کرد که سکوت در این مواقع نه تنها به نفع وی نیست، بلکه درست برعکس، «گفتن» و رسوا کردن متجاوز تنها راه نجات و جلوگیری از تجاوزات بیشتر است.  

به تازه ترین نمونه این مشکل، یعنی قضیه اعدام محسن امیر اصلانی نگاه کنید.  در حالی که ایشان سالها به اتهام هایی واهی در پیچاپیچ قانون های دوران جاهلیت و در گلوگاههای شخصیت های مریض جمهوری اسلامی از قبیل قاضی صلواتی و مشابهین فراوانش گیر کرده بود و با حکم های آلیس در سرزمین عجایبی اما خطرناکی مثل اعدام به جرم توهین به اسطوره یونس و ماهی دست وپنجه نرم میکرد، اما  تنها کمتر از بیست و چهار ساعت مانده به اعدام شدن  وی بود که افکار عمومی در جریان این وضعیت مضحک، غیر انسانی و باور نکردنی قرار گرفت -یعنی زمانی که کار از کار گذشته بود.  تقریبا جای هیچ شکی نیست که اگر حکایت محسن امیر اصلانی در طی چند سال گذشته رسانه ای شده بود و در معرض دید و قضاوت افکار عمومی ایران و جهان قرار گرفته بود امروز ایشان به جای اینکه جسدی سرد باشد مردی بود حد اقل در زندان و در انتظار روزی که حکمی منطقی تر از دادگاهی عاقلانه تر برای وی صادر گردد.  

اشتباه نکنیم، این برخوردها و تصمیم های غیر عاقلانه تصادفی نیستند، بلکه این ها منعکس کننده موفقیت نقشه های حیله گرانه رژیم هستند.  اما همانطور که نجات و کمک به حفظ کودکان از شر متجاوزین به حقوق و حریم آنها تنها و تنها از طریق محبت و اطمینان بخشی به اهمیت آنها از یک سو، و آموزش حقوق و روش های دفاع از حقوق و حریم خود به آنان از سوی دیگر است، جامعه ما نیز برای رها کردن خود از مسمومیت تفکرات و امراض ناشی از جمهوری اسلامی به همین دو پادزهر نیاز دارد: از یک سو عشق، محبت و دلسوزی واقعی ما نسبت به خودمان و به جامعه مان؛ و از سوی دیگر صبر و پایداری مان در آموزش رفتار و اصول ابتدائی حقوق شهروندی به مردم مان.







چهارشنبه

جمهوری اسلامی امروز یک ایرانی را به جرم توهین به حضرت پینوکیو (یونس) اعدام کرد




به‌گزارش هرانا، تارنمای مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محسن امیراصلانی، ۳۷ ساله، ساکن تهران و متأهل،  امروز به اتهام «فساد فی‌الارض و بدعت در دین» اعدام شده است.  محسن امیراصلانی جلسات تفسیر و قرائت جدید از قرآن در خانه‌اش برگزار می‌کرد و تفاسیر خود را به شکل جزوه و کتاب در اختیار علاقه‌مندانش قرار می‌داد.  این جزوات در حال حاضر از طریق اینترنت نیز قابل دسترسی میباشند.

 محسن امیراصلانی به‌طور ناگهانی در سال ۱۳۸۵ توسط مأموران امنیتی دستگیر شده بود، و ۹ ماه را در بند انفرادی ۲۰۹ زندان اوین سپری کرده بود. اتهام وی  در ابتدا فقط «بدعت در اسلام و تفسیر قرآن» بود، اما سپس به او اتهام «توهین به حضرت یونس» و «زنا» از طریق ارتباط با تعدادی از شاگردان کلاس‌اش نسبت داده شد. بعدتر  اتهام «زنا» به علت عدم وجود مدارک و شواهد نقض گردید، اما اتهام «بدعت در تفسیر قرآن» و «توهین به حضرت یونس» باقی ماند.

لازم به ذکر است که اسطوره «حضرت یونس» همان داستان پینوکیو است که در قالبی مذهبی بیان گردیده.

طبق این گزارش مسئولان زندان اعدام محسن امیراصلانی را به خانواده او اطلاع داده‌اند اما تاکنون جنازه‌اش به خانواده‌اش تحویل داده نشده است.

یکی از نزدیکان او که نامش منتشر نشده به هرانا گفته است مسئولان زندان رجایی‌شهر کرج به خانواده امیراصلانی گفته‌اند باید جنازه او را از قزوین تحویل بگیرند اما با مراجعه به قزوین، به آن‌ها گفته می‌شود به قبرستان بهشت زهرای تهران بازگردند و جنازه را از آن‌جا تحویل بگیرند. به‌گفته این منبع آگاه  سه بار نیز حکم اعدام امیراصلانی توسط شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور نقض شده بود  اما بستگانش آگاه نیستند که چگونه و در چه روندی این حکم یک‌باره تأیید شد.

این منبع همچنین اعلام کرد که در طول چند ماه اخیر، محسن امیراصلانی را بارها برای اجرای حکم اعدام از بند عمومی به قرنطینه زندان منتقل کرده بودند. او گفت: «محسن در آخرین ملاقات با خانواده‌اش این‌ها را گفته و گفته است که او هر بار تا پنج صبح در قرنطینه بیدار و منتظر بوده تا در سلول باز شود و او را برای اعدام ببرند اما هر بار چند ساعت بعدتر از پنج صبح، او را دوباره به داخل بند منتقل می‌کردند.»

سه‌شنبه

چرا مسئولان جمهوری اسلامی مرتب در کشورهای غیر اسلامی دچار «دردسر» های جنسی میشوند؟


شاید هم سئوالی که در تیتر پرسیده ام و هم اصولا کل مطلب به نظرتان توضیح واضحات بیاید، اما مشکل اینجاست که به نظر نمیرسد خود جمهوری اسلامی و نیز بخش بزرگی از مردممان متوجه همین مطلب ساده و پیش پا افتاده باشند که وقتی یک حکومت،
  1. از یک طرف به جای اینکه غریزه ای عادی، طبیعی و اساسی مثل غریزه جنسی در انسان های یک جامعه را هدایت کند و بستر های صحیح و مناسب برای جریان آن ایجاد کند در عوض به سرکوب کور و تلاش احمقانه برای «خفه کردن» آن غرایز بپردازد،  و
  2. از طرف دیگر نقش و مفهوم زنان را تا حد یک حیوان یا شیئ که وجود و نقشش به «مفعولیت» و «دریافت کنندگی» آن غرایز محدود است پائین بیاورند، به شکلی که زن نه صدایی داشته باشد و نه حقی و نه قدرت دفاع اجتماعی و قانونی از خودش و حدود جسمی و جنسی خودش،

آنوقت در نتیجه آن اتفاق ساده ای که در زمینه روابط جنسی در آن جامعه خواهد افتاد این است که:  
  1. روابط جنسی شدیدا از بستر سالم و معنی دار خودش منحرف میشود و آرام آرام منجر به ظهور انواع و اقسام نابسامانی ها و ناهنجاری های جنسی، روانی و اجتماعی در آن جامعه خواهد شد؛ و
  2. مرد ها در آن جامعه آرام آرام از یک طرف نقش برتری بی چون و چرا در زمینه جنسی را حق طبیعی و «مسلم» خود خواهند شناخت، و از سوی دیگر استفاده بردن جنسی آزادانه از جسم زن را، با توجه به ناچیز بودن حقوق و ارزش اجتماعی و قانونی آنان، به عنوان یک پدیده عادی  درک خواهند کرد.


شما بگوئید، با توجه به این روند علت و معلولی بسیار ساده، آیا جای سئوال و تعجبی باقی میماند که چرا مسئولان جمهوری اسلامی  (و حتی غیر مسئولان آن)‌ اینطور چپ و راست در کشورهای غیر اسلامی به دلیل شکستن حریم جنسی زنان مورد بازداشت و پیگردهای قانونی قرار میگیرند؟  مسئولانی که طی سالها به عنوان «مرد» و بخصوص به عنوان مردهایی در مکانهای قدرت «عادت» کرده اند که زن ها و بدن آنان را اشیائی در محدوده اختیار و خواست خود ببینند، و «یاد گرفته اند» که زنان، به دلیل داشتن جایگاه اجتماعی نازل و عدم دسترسی به حقوق قانونی، عموما در برابر تجاوز و دست درازی جنسی آنان گزینه ای به جز «سکوت» در مقابل نخواهند داشت.

در نهایت، باید گفت شرم بر ما مردم ایران که سی و پنج سال است این حیوانات کم ادراک را بر پشت خود سوار کرده ایم.


پنجشنبه

میخواهید بدانید چطور شد که عرب های خلیج فارس «دُم» در آوردند و جرات کردند اسم خلیج فارس را عوض کنند؟ این گفتگوی خلخالی با شیخ امارات را بخوانید







این بریده از روزنامه کیهان متعلق به هشتم خرداد ماه سال ۱۳۵۸ را بخوانید  که تحت تیتر «آیت الله خلخالی در دوبی گفت:‌خلیج فارس خلیج اسلامی است» منتشر شده. میگوید:
دوبی - خبرگزاری فرانسه - خبرگزاری امارات متحد عربی گزارش داد آیت الله خلخالی یکی از رهبران مذهبی ایران روز یکشنبه در دوبی اظهار داشت:
خلیج «عرب-فارس» یک «خلیج اسلامی» است.  آیت الله خلخالی در پایان ملاقات و گفتگو با شیخ راشد سعید آل مکتوم نایب رئیس کشور امارات متحد عربی تاکید کرد ایران تمام نام گذاری های ساختگی را که امپریالیسم به «خلیج» نسبت میدهد رد میکند زیرا این «خلیج» در پی موفقیت انقلاب ایران تبدیل به یک «خلیج اسلامی» شده است.  رژیم سلطنتی ایران «خلیج» را به عنوان «خلیج پارسی» تلقی میکرد، اما اعراب که معتقد بودند این یک خلیج عربی است به این نام گذاری اعتراض داشتند....
خبرگزاری آسوشیتد پرس نیز گزارش داد: آیت الله خلخالی یک ساعت با شیخ زاید، امیر امارات عربی متحد در ابوظبی دیدار کرد و اظهار داشت: «از اکنون خلیج فارس به عنوان خلیج اسلامی معروف خواهد بود.»

شنبه

چرا محمد قریشی توانست دنیا را بگیرد، اما ابوبکر بغدادی موفق نخواهد شد؟






تفکرات و رفتارهای  بنیاد گرایانه «دولت اسلامی» یا همان  «داعش» خیلی از ما را به یاد تاریخ و حکایاتی که از روزهای «صدر اسلام» شنیده ایم می اندازد.   علاوه بر ماهیتی عمیقا ایدئولوژیک، استراتژی النصر بالرعب نیز که یکی از استراتژی های پایه در جنگ های سربازان محمد و جانشینانش بود در تاکتیک های داعش نیز به استراتژی اصلی تبدیل شده است، و همچنینند روش هایی مثل جنگ غیر کلاسیک و مبارزه سبک، گفتمان آزاد سازی مظلومان، و در عین حال تلاش برای تحکیم پایه های اقتصادی گروه و گرد آوری توان مالی  از طریق ارجحیت دادن حمله به منابع اقتصادی، و یا تاکتیک نابود سازی گروه های غیر مسلمان اهل کتاب در صورتی که جزیه ندهند و پاکسازی قومی کامل گروه های غیر مسلمان و غیر اهل کتاب  و یا به غنیمت بردن زن های آنان.

آنچه این روزها در صحراهای عراق و شام اتفاق میافتد صحنه ای ایجاد کرده که به دنیا اجازه میدهد باز سازی داستان های صدر اسلام را به طور زنده مقابل چشم خودشان مشاهده کنند، و بخصوص با تکیه سنگین داعش بر وسائل ارتباط جمعی برای گستردن دو پیغام همزمان خودشان (گستردن رعب و هراس، و به خود خواندن ضعفا و ناراضیان) این صحنه بیش از پیش در چشم جهان قابل روئیت گردیده. 

اما این نکته آخر، یعنی استفاده موفق داعش از وسائل ارتباط جمعی آنلاین، اگرچه یک روی آن  این است که موجب موفقیت گسترده این گروه در گسترش پیغام شان شده است، اما روی دیگری هم دارد، و آن روی دیگرش غیر ممکن شدن پیروزی داعش به روشی مشابه محمد پیغمبر اسلام است.

سربازان محمد دو دلیل اصلی برای پیروزی داشتند، که هردوشان را سپاهیان داعش هم دارند: ۱)  عقیده ای بسیار عمیق و محکم به پشتیبانی خدا از تفکراتشان و برحق بودن دلیل جنگیدنشان، و در نتیجه آماده بودن برای مرگ در راه آن عقیده، و ۲) نداشتن یک حکومت پایه دار و سلسله مراتب مرکزی که در کنار استراتژی النصر بالرعب موجب عدم پابند بودن آنان به عرفیات معمول جنگ و نشان دادن خشونت بیش از حد چه در جنگ و چه در رفتار با مردمانی که تحت تسلط آنان میآمدند گردیده بود، و در نتیجه ایجاد روحیه ای بسیار بالا در آنان و حکمروایی هراس شدید بر مردمانی که مورد حمله شان قرار میگرفتند.  این دو عامل و نتایج ناشی از آنان، در کنار جدی گرفته نشدن آنها  توسط حکومت های مرکزی تمدن های بزرگ زمان یعنی ایران و روم، موجب شد که مسلمانان بتوانند در سکوت نسبی اما به واسطه همان دو خصیصه خود با سرعت به پیش بروند تا جایی که نهایتا آنقدر سرزمین و مردمان را به تسلط خود در آورند و آنان را تحت خشونت بی نهایت خود به اسلام بگروانند و سرباز خود گردانند که این هردو قدرت متمدن را در نهایت شکست بدهند.

اما اینکه میگویم امروز سربازان داعش قادر به چنین کاری نخواهند بود، و آن را به تکنولوژی ارتباط جمعی ربط میدهم از این جهت است که دنیای امروز درست به دلیل وجود همان تکنولوژی ها و تکنولوژی های مرتبط، آن جهان گسترده و بی در و پیکر هزار و چهارصد سال پیش نیست، و واقعیت وجودی گروهی امثال داعش به سرعت در آئینه رسانه های جمعی آنچنان انعکاسی یافته است که نه تنها مردم دنیا از حقیقت خشونت های اینان به راحتی مطلع میشوند، بلکه دولت های بزرگ نیز به راحتی و به سرعت متوجه خطری که در صورت گسترده شدن حیطه نفوذ  همین گروه افراطی ظاهرا بی مقدار میتواند متوجه آنان بگردد شده اند.  امروز به دلیل همان تکنولوژی ها هم مردم دنیا و هم قدرت های بزرگ آن قادرند در مقابل تهدیداتی غیر انسانی از قبیل داعش یا طالبان گرد هم آیند و به صورت نیروهایی کمابیش واحد و هم جهت عمل کنند، امکانی که در زمان پیروزی های اسلام وجود نداشت.

 به عبارت دیگر، هرچند داعش در گمان محاسباتی خودش با دست آویزی به دو اصل  نصر بالرعب و گستردن پیغام همان راهی را میخواهد دنبال کند که محمد و جانشینانش دنبال کردند، اما آنچه که تفکر اصول گرایانه آنان ظاهرا اجازه نداده متوجه شوند این است که به واسطه تغییرات اساسی که در ساختار و محتوای تفکر و تمدن انسانی به وجود آمده است هردوی این روش ها در واقع به ضرر خود آن گروه تمام خواهند شد، و اگرچه در کوتاه مدت ممکن است برایشان موجب پیروزی های مقطعی در صحراهای بی آب و علف عراق و سوریه بگردد، اما بدون تردید در دراز همین دو استراتژی به نقاط ضعف تبدیل و موجب شکست کامل آنها در مقابله با جامعه جهانی خواهد گردید.  

به عنوان مثال تصمیم گروه در مورد گردن زدن جیمز فولی آمریکایی و پخش فیلم آن در اینترنت را در نظر بگیرید.  شاید اگر رهبران داعش از هر جوانی در خیابان های یکی از شهر های عراق هم سئوال کرده بودند نظرش راجع به چنین کاری چیست، آن جوان به آنان گفته بود که چنین کاری اشتباه بزرگی خواهد بود، چرا که نه تنها چیزی به هراس، یا بهتر بگویم تنفری که آنان با سبعیت خود در دل مردم دنیا نسبت به خود ایجاد کرده اند اضافه نخواهد کرد، بلکه دولت آمریکا را هم که تا کنون نقشی حاشیه ای در برابر آنها بازی کرده ناچار به رودررویی مستقیم با آنان خواهد کرد.  کما اینکه این دقیقا اتفاقی است که افتاده است، و با پخش شدن گسترده خبر و تصاویر مرتبط به سر بریدن آقای فولی، اکنون آمریکا و متحدان غربیش اعلام کرده اند که خطر داعش برای آنان از آنچه میاندیشیده اند بیشتر است، و به صراحت گفته اند که در پی جلب همکاری دولت های منطقه، از جمله ایران و سوریه هستند تا  این «سرطان» را پیش از اینکه بیشتر از این در تن جامعه جهانی ریشه بگستراند ریشه کن کنند.

یک نتیجه روشن این واقعیت ها این است که اگرچه ابوبکر بغدادی و سربازانش چه در ذهن خود و چه در دید ناظران خود شباهت های فراوان و غیر قابل انکاری با محمد قریشی و سربازانش را به نمایش گذاشته اند، اما اینکه محمد و سربازانش موفق شدند با تاکتیک و استراتژی های مشابهی تمدن های عمده دنیا را در قرن هفتم به شکست بکشانند و مردمان را به زور شمشیر مسلمان کنند به هیچوجه دلیل این نخواهد بود که ابوبکر بغدادی خواهد توانست با استفاده از همان روش ها در قرن بیست و یکم به همان نتایج برسد.






دوشنبه

فقط توی «جمهوری» اسلامیه که توش از رئیس جمهورش سئوال میشه «به چه حقی از جانب ملت حرف میزنی؟»!


امروز خبرگزاری ایسنا از قول صادق زیبا کلام حرفهایی نوشته بود که هرچه فکرش را میکنم میبینم باید یه چیزی گفت!  

زیباکلام در مورد صحبتهای اخیر روحانی حرف میزد، و به این بخش حرفهای روحانی ایراد گرفته بود که به کسایی که به مذاکره با آمریکا مخالفند و «دلواپسند» و «تعامل هراس» هستند و گفته اند که به خودشان از ترس «میلرزند» پاسخ داده «بلرزید» و اضافه کرده «خوب به جهنم بروید یک جای گرم پیدا کنید برای خودتون.»

ایسنا نوشته: «زیباکلام در پاسخ به این که رییس‌جمهور اظهار کرده است به پشتوانه درخواست مردم مذاکرات هسته‌ای ادامه می‌یابد و مردم با آن موافقند، گفت: یک روز هم آقای احمدی‌نژاد به پشتوانه مردم اعلام کرد که توی دهن قدرت‌های بزرگ می‌زند؛ بنابراین توصیه بنده به آقای روحانی این است که این‌قدر از طرف مردم سخن نگویید.»

البته دو تا نکته هست توی این حرف که هردوشون ارزش اشاره دارند.  یکیش که غیر مستقیمه، این طعنه ای هست که زیبا کلام داره به خمینی میزنه و سخنرانی بهشت زهراش که گفت، «من به پشتیبانی این ملت توی دهن آمریکا میزنم.»  یعنی اینی که داره میگه احمدی نژاد اینطور گفته، خوب احمدی نژاد اینطور حرفی نزده، بلکه این حرف رو خمینی زده، البته خیلی ها از جمله احمدی نژاد هم به حرف خمینی اشاره کردن، اما در هر حال حرف از خمینیه. خوب، این نکته اول نکته مثبتیه که من تشویق میکنم ایشون رو که بیشتر و روشن تر تکرار کنن در آینده.

اما نکته دوم اینه که گفته « توصیه بنده به آقای روحانی این است که این‌قدر از طرف مردم سخن نگویید.»  شما رو نمیدونم، اما من که واقعا جالب بود برام که یکی پیدا بشه و به رئیس جمهوری یه مملکتی بگه آقا اینقدر از طرف مردم سخن نگو!!   حرف زیادی هم ندارم در این مورد فقط میخواستم همین بگم که اینهم از عجایب جمهوری اسلامیه که یک آدم به اصطلاح درس خونده و به قول خودش «لیبرال» به خودش اجازه میده به رئیس جمهورش بگه تو چطور به خودت اجازه میدی از جانب ملت حرف بزنی...

و یک نکته کوچولویی هم که قبل از خداحافظی بگم اینه که حالا یکی پیدا شده که مثل خاتمی توسری خور نیست و جلوی این اراذل و اوباش حزب اللهی خفه خون نمیگیره و برمیگرده دو کلمه حرف حساب بهشون میزنه، اونوقت اما امثال زیبا کلام ظاهرا لذت که نمیبرن هیچ، بلکه فریاد میزنن سرش که این چه وضعشه، چرا خفه خون گرفتی!  واقعا که...






شنبه

نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان / جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران*






نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان،
جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران

در جشن خون و آتش، در قهقرای انسان
آن جا که مهر و رافت مدفون شده به نسیان

ای شیر دشت و بیشه، ای آهوی بیابان
بنگر به حال و روز این سرزمین ویران 

دریاچه های مرده، خشکیده اند رودان
زاینده رود  و کارون، تا کرخه و بختگان 

ویرانه گشته شهرت، جنگل شده بیابان
کو آن همه طراوت، کو طرف سبزه زاران

ای خطهٔ جوانان، این سرزمین پیران
برخیز و همتی کن، آباد کن تو ایران 

دردست من بنه دست، بی باک باد و باران 
فریاد کن تو بامن، از مهر  و یاد یاران :

نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان
جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران



* اسرائیل در غزه مشغول جنایت است و ما وظیفه انسانی داریم تا از جنایت های اسرائیل در غزه انتقاد کنیم و آن را محکوم کنیم، همانطور که وظیفه انسانی داریم در مقابل جنایت های هر کس در هر کجا ساکت ننشینیم.  اما فراموش نکنیم، ارتباط این مسائل با ما صرفا جنبه انسانی دارد  و نبایستی آن را با جنبه های سیاسی و مذهبی اشتباه بگیریم. دفاع ما از مظلومیت مردم غزه نه به خاطر دین و مذهب آنهاست، نه به خاطر دین و مذهب اسرائیل است؛ نه به خاطر منافع سیاسی آمریکا و اسرائیل است، نه به خاطر منافع سیاسی جمهوری اسلامی.  نه غزه، نه لبنان و نه اسرائیل هیچکدام سرزمین ما نیستند و  مسئولیت ما در قبال آنان انسان دوستانه است، نه سیاسی.

پنجشنبه

جنایتی که جمهوری اسلامی در حق روح و روان ما ایرانیان کرده است


اینها رو یکی از کاربرای بالاترین نوشته بود، به نظرم مربوط رسید و خواستم اینجا تکرار کنم تا عده بیشتری بشنوند.  البته با اجازه خود ایشان:

این چندروز که اسرائیل مشغول قتل عام کودکان فلسطینی بود و جهانیان و طرفداران حقوق بشر بر علیه این جنایات به فغان آمده بودند من متوجه یک چیز شدم . متاسفانه جمهوری اسلامی آن چنان جنایتی در ایران کرده است و آن چنان به وجدان و انسانیت ایرانیان لطمه وارد آورده که بعضی از هموطنان نه تنها از تکه پاره شدن کودکان فلسطینی ناراحت نیستند بلکه ابراز شادمانی میکنند . جنایتی که جمهوری اسلامی در حق روح و روان ما ایرانیان کرده است و جراحتی که بر وجدان انسانی ایرانیان وارد آورده است از هر جنایت اقتصادی و فیزیکی مخوفتر و موحشتر است و سالهای سال طول خواهد کشید تا بتوان آثار این جنایات را از ذهن و روان ایرانیان زدود.
غزه یک کف دست زمینه . اندازه مرکز تهران . اسرائیل دورتادور غزه یک دیوار کشیده به ارتفاع هفت متر . از دریا هم غزه رو محاصره کرده . مرز غزه با مصر هم که توسط سیسی دیکتاتور مصر به کلی بسته شده . نزدیک به دوملیون آدم در این کف دست زمین گرفتار آمده اند و راه فرار ندارند . یکی از قویترین ارتشهای جهان از زمین و هوا و دریا مشغول کشتار این مردمه . واقعا ماجرای گتوی ورشواست که ارتش هیتلر همه یهودیان را در آن قتل عام کرد . تنها دلیل حمله اسرائیل به غزه : درست قبل از حمله ، سازمان آزادیبخش و حماس به توافقی برای ایجاد یک دولت اتحاد ملی دست یافته بودند . بلافاصله سه جوان اسرائیلی کشته میشوند و ناتان یاهو حماس را مقصر میشمارد در حالی که حماس بارها این امر را انکار کرد و اکنون رییس پلیس اسرائیل گفته کار حماس نبوده است . تنها دلیل کشتار مردم غزه این است که اسرائیل نمیخواست اتحاد سازمان آزادیبخش و حماس تحقق پذیرد .
شعار نه غزه نه لبنان در جنبش سبز برای این نبود که بگوییم ما با ملت مظلوم و تحت ستم فلسطین همدردی نمیکنیم . این شعار جمهور ی اسلامی را نشانه رفته بود نه ملت فلسطین را . معنای این شعار این بود که حمایت دروغین و اشک تمساح تو برای غزه را قبول نداریم و فریب آن را نمیخوریم و نمیخواهیم تو به نمایندگی از جانب ما ادای حمایت از فلسطین را در آوری . اکنون متاسفانه ماموران و جاسوسان سایبری اسرائیل در سپهر اینترنت ایرانی با جمع شدن زیر پرچم این شعار سعی دارند وانمود کنند که ملت ایران حامی کودکان فلسطینی نیست و حتی از کشته شدن آنان دلشاد است و همگام با ناتان یاهو از این کشتار وحشیانه حمایت میکند . متاسفانه قلیلی از ایرانیان نیز فریب این تبلیغات گسترده را خورده و سرنا را از سر گشادش میزنند . دوستان ، دل همه ما از کشتار کودکان فلسطینی توسط یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان به درد آمده است و همه ما خواهان پایان این کشتار هستیم . ما بر سر شعار نه غزه نه لبنان ایستاده ایم ولی جاسوسان اسرائیل بدانند که آن شعار خطاب به جمهوری اسلامی بود نه خطاب به ملت مظلوم فلسطین . همانطور که مادران پارک لاله نشان دادند ، همانطور که شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ما گفت ، همانطور که اکثر روشنفکران و سازمانهای اپوزیسیون ما در بیانیه های چند هفته اخیر خود اعلان کرده اند ما خط روشنی با جمهوری اسلامی داریم . جمهوری اسلامی را محکوم میکنیم اما در عین حال جنایات اسرائیل در غزه را نیز محکوم میکنیم .

جمعه

حال و روز بالاترین!




این تصویر را ببینید دوستان! اینها لینکهای برتر امروز  سایت «بالاترین» هستن! همین بعد از ظهری گرفتم این عکس رو...  شرمنده ام دوستان، اما نمیدونم چه شرحی بنویسم برای این، به جز همین که «بالاترین» بدبخت مادرمرده به جایی رسیده که اینه روز و حالش، اون هم در روزهایی که اسرائیل داره دمار از روزگارزن و بچه های فلسطینی در میاره و دنیا داره تماشا میکنه، داعش داره دمار از روزگار  غیر مسلمونا و غیر سنی ها در میاره و دنیا خفه خون گرفته، بشار اسد با کمک  جمهوری اسلامی داره کرور کرور آدم میکشه و دنیا خفقان گرفته، از آسمون داره مثل اتاقی که پیف پاف زده باشن هواپیما به زمین میافته، جمهوری اسلامی چپ و راست مثل خرمالو آدم آویزون میکنه، طالبان روز و شب آدم میکشه، و... 

خدا از سرت نگذره یحیی نژاد که این بلا رو تو اون روزی سر بالاترین آوردی که خودت کودتا کردی. خدا از سرت نگذره یحیی نژاد که هرچه ایرانی به درد بخور دور دنیا بود که سری روی تنش بود را به طمع سایبر دموکراسی و آزادی بیان و این جور دروغ ها  آوردی توی سایتت جمعشون کردی،  اما به محض اینکه تاقی به توقی خورد  زیر آب ملت رو زدی و برای سلامتی سر خودت بالاترین رو به فاک فنا دادی. 

خدائیش چی میشه گفت آخه در شرح این وضعیت؟!

شنبه

جامعه مان را بیمار جنسی کردند آی ملت، بیدار بشویم تا جمهوری اسلامی ریشه و اساس مان را برباد نداده...



بیدار بشیم از این خواب غفلت تاریخی آی ملت، پدرمان را سوزاند جمهوری اسلامی، ریشه و دودمان ایران و ایرانی را به باد داده  این حکومت، این سیل بنیان کن کل کشورمان را برآب دارد میبرد اما از بیدار شدن ما ملت هیچ خبری نیست.  

به قول نیوشا صارمی هنوز ماجرای تجاوز ناظم مدرسه‌ ای در غرب تهران به بیشتر از ۶ دانش‌آموز کهنه نشده که خبر آزار جنسی ۱۴ دانش آموز توسط معلم ورزش یک مدرسه‌ در جنوب پایتخت منتشر شده، و در همون حال یک وکیل دادگستری هم از  راننده سرویس یک مدرسه استثنائی در مشهد میگوید که، بارها و بارها دخترهایی که به او سپرده شده اند را مورد تجاوز قرار می‌دهد تا جایی که دختربچه‌ی مبتلا به نارسایی‌های جسمی و ذهنی، حامله می‌شود

آخر اما چطور میشود که یک ملت با اینهمه هوش و استعداد متوجه نباشد که این حکومت نادانان و بی فرهنگان  سفله ای که بر پشتش سوار شده دارد او را  به سرعت به سوی بیابان تاریک نابودی میتازاند؟  چطور میشود که یک ملت با اینهمه عمر و خاطره و تجربه نداند که این راهی که حکومت اسلامی در پیش گرفته آخرش از هم پاشی ایران و ایرانی است؟  یعنی واقعا نمیفهمیم که اگر جامعه مان اینطور دارد از چپ و راست علائم بیماری های گوناگون اجتماعی را بروز میدهد دلیلش سیاستهای کوته فکرانه و نادانی کسانی است که سی و پنج سال است سیاست های کشورمان را شکل میدهند؟  

آیا واقعا دیدن ارتباط مستقیم اینهمه بلاهای اجتماعی از فقر و قتل و دزدی و اعتیاد و فحشا تا طلاق و تجاوز و دروغ گویی با سیستم حکومتی که یک نسل است بر کشور ما حکمرانی کرده  اینقدر غامض و مشکل و پیچیده است؟  و از آن هم دردناک تر، آیا واقعا ایران به آخر خط خودش رسیده، و عزت و سربلندی و سلامت روح مردمانش دیگر به حدی زیر بار بلای حکومت اسلامی شکسته است که هیچ امیدی به بیدارشدن و برخاستن از جای آنان نمیتوان و نباید داشت؟  آیا حقیقتا آن روز دردناک و تلخ فرا رسیده که بایستی به ایران و تاریخ بزرگش بدرود بگوئیم؟



حمله بی سابقه مرجع تقلید قم به خامنه ای: یک جفتک انداخت آیت الله شد، حالا هم یک جفتک دیگر انداخته میخواهد مرجع تقلید اعلم بشود!



به گزارش رسانه ها، از جمله بی بی سی فارسی، آیت الله حسین وحید خراسانی، از مراجع تقلید گردن کلفت قم، اخیرا حمله جانانه ای به خامنه ای کرده که شخصا توش مانده ام که چه زمانی جناب وحید خراسانی هم به جرگه منتظری و شریعتمداری، دو آیت الله گردن کلفت دیگری که به سادگی «حصر خانگی» شدند خواهد پیوست.

جناب خراسانی نه گذاشته و نه ورداشته، صاف صاف راجع به آغا گفته:  «کار به جایی رسیده که بعضی ها یک جفتک می اندازند آیت الله می شوند، یک جفتک دیگر می اندازند آیت الله العظمی می شوند، حالا هم جفتک انداخته می خواهند مرجع تقلید اعلم شوند»!

طبق گزارشی که جرس در این مورد داده، خراسانی این حرفها را در پرجمعیت ترین درس اصول حوزه ی علمیه‌ی قم در حضور چند هزار طلبه زده، و دلیلش هم مراسم تجمع طلاب بسیجی در مدرسه‌ی فیضیه بوده که به عنوان اعتراض به قطعنامه‌ی اتحادیه‌ی اروپا علیه جمهوری اسلامی با سخنرانی سید احمد خاتمی امام جمعه‌ی موقت تهران برگزار شد. به گزارش جرس در این تجمع کتابی با عنوان «فقیه اعلم» در سطح وسیعی پخش شده بود که در آن ادعا شده  «فقیه غیراعلم اصلا مجتهد نیست چه برسد اعلم، و در نتیجه آقای خامنه ای مرجع اعلم است چون طبق شهادت افرادی مثل ولادیمیر پوتین، خاویر پرز دکوئیار، سید حسن نصرالله و ... ایشان ٱگاه به زمان است و قبل از ۱۸ سالگی به درجه اجتهاد رسیده است»!

به هر حال من که چیزی برای اضافه کردن ندارم.  جناب آیت الله «خر» را که «خر» صدا کرده، پته آیت اللهی و مرجع تقلید بودن تقلبیش را هم که روی آب ریخته، دیگه چی مونده که بگه؟

فقط شاید بد نباشه این رو هم از گزارش جرس نقل کنم پیش از رفتن: 
از آیت‌الله حسین وحید خراسانی متولد ۱۳۰۰ نیشابور به عنوان زعیم حوزه‌ی علمیه‌ی قم یاد می شود. درس اصول وی پرشمارترین درس خارج حوزه های شیعی است و روزانه بیش از دو هزار طلبه در آن شرکت می‌کنند. قبل از آیت الله وحید، مرحوم آیت الله منتظری و مرحوم آیت الله آذری قمی در سال ۱۳۷۶ مرجعیت آقای خامنه ای را «ابتذال مرجعیت شیعه» خوانده بودند. مرحوم آیت الله سیدمحمد حسین فضل الله و آیت الله موسوی اردبیلی نیز از جمله مراجعی به حساب می آیند که به نحوی از مرجعیت رهبر جمهوری اسلامی انتقاد کرده اند.


پنجشنبه

کروبی: از بعد از فوت امام خدا بیامرز همه انتخابات ها دستکاری شدند، البته به جز اون چهار دوره ای که من به مجلس رفتم




به گزارش رسانه ها، حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، در صفحه فیس بوک خودش بعد از آخرین دیدار با پدرش نوشته مهدی کروبی تاکید کرده که بعد از مرگ خمینی «در تمامی انتخابات با رد صلاحیت افراد و جابه جایی آرای مردم و دخالت نیروهای غیرمسئول اعم از امنیتی و نظامی٬ عملا آراء را مهندسی می کردند.»  به گزارش خبرنگار جالبون حسین در این هنگام کمی سرش را خارند و از پدرش پرسید «باباجان مگه شما خودت چهار دوره، یعنی شانزده سال، رئیس و نایب رئیس مجلس نبودی؟»  که باباش گفت «چرا عزیز دلم بودم، چطور مگه؟» و حسین ادامه د، «خوب این شانزده سال مگه شما با انتخابات به مجلس نرفته بودی؟»  و باباش که تازه متوجه مشکل حسینشان شده بود لبخندی زد و دستی به سر حسین کشید و گفت، «آهان، حالا متوجه سئوالت شدم، نه خوب، من گفتم بعد از فوت امام خدا بیامرز همه انتخابات دستکاری شدند، این اما شامل  اون چهار دوره ای که من رای آوردم نمیشه، چون اون چهار دوره واضح  بود که تقلب نشد و مهندسی و دستکاری ای در کار نبود.» در این لحظه لبخندی بر چهره نگران حسین کروبی نشست و با خوشحالی سرش را تکان داد و گفت، «آهان پس بگو!  ممنون که توضیح دادی بابا، چند لحظه ای خیلی نگران شدم.»  


جمعه

آزادی دزدکی جلوی چشم خدا





چند روزی است که صفحه عالی و بسیار موثر و مهمی در فیس بوک باز شده به نام «آزادی های یواشکی» که در آن زن های ایرانی آرزوی خودشان را برای آزادی و رهایی از قید و بند بربریتی به نام «حجاب»  برای لحظه ای دزدکی هم که شده به واقعیت بدل کرده اند و از آن لحظه تصویر گرفته اند و در این صفحه گذاشته اند.  

بدون شک رژیم به زودی تمام تلاش خودش را برای سرکوب کردن آن و جلوگیری از استفاده از آن در ایران به کار خواهد گرفت.  ضمن آرزوی برپا و برقرار ماندن هرچه طولانی ترش، دیدنش را به همه توصیه میکنم.

این عکس ها را هم از همانجا عاریت گرفته ام... 



شنبه

بایستی نگرانی از پلیدی و خشونت تاریخی و طمع رو به افزایش روسیه را در ذهن جمعی مان نهادینه کنیم



خاطرتان هست آن روزی که بلند گوی ولی فقیه در نماز جمعه نعره میکشید «مرگ بر آمریکا» و مردم در پاسخش میگفتند «مرگ بر روسیه»؟  جماعت خوب متوجه بود چه میگوید و چرا میگوید.  تو گویی روح سیاه روسیه تزاری از اعماق تاریخ بازگشته و در قالب موجوداتی مثل پوتین و مدودف دولت روسیه را بار دیگر با طمع و خشونت بی پایان آشنا و به مرکز ثقل قتل و جنایت و تجاوز و آتش افروزی تبدیل کرده است.

اکنون با شروع جنگ داخلی در اوکراین، در واقع دولت روسیه شعله ور شدن آتش تازه خود در منطقه را جشن گرفته است.   

همه مان که در جنبش سبز به خیابانها ریختیم و روند سیاسی را هم در صحنه داخلی و بین المللی تعقیب کردیم با تن و خون خودمان متوجه شدیم که عملا اگر روسیه و پشتیبانی سنگین او از جمهوری اسلامی نبود جمهوری اسلامی بدون تردید از پای افتاده بود و ما توانسته بودیم پای دموکراسی را به کشورمان باز کنیم.  اما کمکهای مستقیم و غیر مستقیم روسیه در بسیاری جبهه ها بود که جمهوری اسلامی را سر پا نگه داشت.

حکایت سوریه هم که نیازی به شرح ندارد، همه مان به وضوح میدانیم که اگر پشتیبانی مستقیم و سنگین روسیه (و روسپی سر سپرده اش، جمهوری اسلامی ایران) نبود، بشار اسد الان یکی دو سال بود که از پا درآمده بود و سوریه امروز درگیر این آتش خانمانسوز جنگ نبود.

پس بیائید همه خوب متوجه نقش مخرب و آتش افشان روسیه باشیم و چشمهای خودمان و مردممان را بر این نکته خوب باز کنیم، تا درسی شود برای تاریخ آینده مان که طمع، و در عین حال قلدری و خشونت تاریخی و ریشه دار دولت روسیه را هرگز از یاد نبریم و این آگاهی و نگرانی از مطامع روسیه را در ذهن ملت مان نهادینه کنیم.  

سه‌شنبه

اخطار جدی به کاربران و مسئولین بالاترین: نوع تازه حمله عوامل اطلاعاتی که میتواند صدمات جدی به سایت وارد کند




دوستان عزیز کاربر بالاترین شاید در روزهای اخیر شما هم متوجه رفتار های تازه ای در بالاترین شده باشید که نه تنها تازه بلکه غریب و در نوع خود شدیدا چندش آور هستند.  بله، صحبتم از فحاشی های بسیار تندی است که چند روزی است صفحات بالاترین را  به رایحه ناخوش ولایت گرایان آلوده کرده است.  چند تا نمونه اش را هم این پائین گذاشته ام که اگر ندیده اید ببینید. 

دوستان، شک نداشته باشید که افرادی که با این روش فحاشی و دهن دریدگی غریب صحبت میکنند بدون هیچ تردیدی عوامل اطلاعاتی هستند.  به خاطر داشته باشید که این روش، یعنی استفاده از «بی قباحتی» عمیق و شوکه کننده با استفاده از کلمات و عباراتی که در عرف جامعه تا حد غیر قابل قبولی قبیح و غیر قابل تحمل محسوب میشوند، یکی از روش های بسیار معمول است که در زندان ها و بازداشتگاه ها توسط ماموران اطلاعاتی و بازجو های رژیم مورد استفاده قرار میگیرد.  علاوه بر این، آنهایی که مثل من در سایتهای دیگری از قبیل «صبحانه»، «دنباله» و غیره فعالیت داشته اند بدون شک بسیار خوب با این تاکتیک ها و میزان خسارتی که میتوانند به سایت برسانند آشنایی دارند.  سایت «دنباله» دقیقا با استفاده از همین تاکتیک ها کاملا تخریب و نهایتا با فرار کاربران غیر اطلاعاتی بسته شد.  

نکته اینجاست که امروز نیز سایت بالاترین، به این دلیل که تا حدی از آب و تاب سابق افتاده و ترافیک آن بسیار کم شده الان به نظرشان هدف مناسبی آمده (کفتارهایی را به یاد بیاورید که فیل خسته و تنها را هدف قرار میدهند) و به گمان خودشان میخواهند تیر خلاص را به بالاترین بزنند.  پس دوستان دقت کنید که مسئولیت همه مان سنگین است امروز.  از یک سو کاربرهای غیر رژیمی باید حواسشان را شدیدا جمع کنند، و ضمن گریز از همدهن شدن با اینها، هرچه سریعتر نیز دهن دریدگی هایشان را به مسئولان بالاترین گزارش کنند.  و از سوی دیگر، مدیر و بالایاران بالاترین هم الان این مسئولیت بسیار جدی بر عهده شان است که سریعا فعال و وارد عمل  بشوند و اجازه ندهند سرخوردگی ناشی از کم شدن ترافیک و فرار مغزها از بالاترین آنها را کم کار کند و به نابودی کامل سایت توسط اطلاعاتی ها منجر بشود.  حساب های اینها را باید سریعا بست چون دلیل این فحاشی شان این است که میخواهند همان هایی که مانده اند را هم فراری بدهند و سایت را کاملا بیغوله کنند، و هر ساعت ماندن اینهاخرج و هزینه سنگینی دارد برای بالاترین و در نتیجه برای آنهایی از ما که هنوز هم امید داریم این سایت بتواند مفید فایده ای در راه دموکراسی باشد.

اگر به عکسهای بالا و پایین این صفحه دقت کنید میبینید که این کامنت ها حد اقل چند ساعتی در بالاترین مانده اند و هنوز حذف نشده اند و صاحبشان هم تنبیه نشده.  فراموش نکنیم که بالایار ها قادر به حضور و نظارت بیست و چهارساعته در تمام لینک ها نیستند، و مسئولیت گزارش کردن این مشکلات بر عهده من و شمای کاربر است.  به هیچ وجه بعید نیست مثلا، که میزان قباحت این فحاشی ها آنچنان غیر منتظره است که بسیاری از کاربران را دچار حس اشمئزاز و انزجار میکند تا جایی که مسئولیت خودشان یعنی سریعا گزارش کردن اینها به بالایاران را از خاطر میبرند.  دوستان، اگرچه من شخصا معتقدم مسئولان بالاترین اشتباهات و حتی خیانت جدی به جنبش ضد رژیم کرده اند، اما هنوز هم بالاترین از معدود نقاط مرجع برای خبررسانی مردمی و تمرین دموکراسی است.  اجازه ندهیم این سایت از همین هم که هست بیغوله تر و کاملا نابود بشود.  







شنبه

روزنامه ابتکار را هم بستند -- از خاتمی هم بخار بلند میشد اما از روحانی خیر


رای من به  هموطن فضول


چند روز پیش پرسیده بودم آیا  که روحانی در این امتحان جسارتی که حزب الله با گشودن زنجیر سگ هایش مقابلش گذاشته رفوزه خواهد شد یا خیر، حقیقتش  ته دلم این امید بود که شاید غلطی بکند، یا اگر کاری نمیکند حد اقل حرفی بزند، بگوید آخ، اشاره ای بکند، اخمی، اشکی، نفس عمیقی، لااقل یک نشانه ضعیفی از حیات و احساس مشکل و مسئولیت  از خودش نشان بدهد... اما چه حیف که همان یک ذره هم توقع زیادی بود.  نامرد خودش را به مردن زده تا حدی که به قول معروف از خاتمی هم بخار بلند میشد اما از این خیر... 
بعد از حمله کذایی به بند ۳۵۰ اوین، نه تنها رئیس سازمان زندان ها برکنار نشد، بلکه بعد از اینکه مقامش رو عوض کردند روزنامه ابتکار را هم به جرم اینکه تیتر زده بود «برکناری رئیس سازمان زندان ها» بسته اند.
  
ضمنا عکس اون بیلبورد باحال رو از این لینک هموطن فضول گرفتم.

سه‌شنبه

تکرار امتحان کوی دانشگاه در زندان اوین: خاتمی رفوزه شد، روحانی چه خواهد کرد؟




آنچه واضح به نظر میرسد این است که حمله اخیر به اوین و قلع و قمع بی رحمانه  زندانیان بی دفاع، تکرار واقعه، یا بهتر بگویم، تکرار جسارتی است که بخشی از حکومت به مثابه امتحانی در مقابل خاتمی گذاشت و خاتمی با زبونی و عدم شجاعت مثال زدنی خودش از آن خط امتحان عقب نشست و به این ترتیب شکست های آینده خودش و اصلاح طلبها در مقابل تند رو های خشونت گرا را پایه ریزی کرد.

بنا بر این سئوالی که تمام طرفداران روحانی باید به روشنی از خودشان بپرسند منتظر پاسخ عملی به آن از سوی روحانی باشند این است که آیا روحانی از یک سو آزادگی و حقانیت، و از سوی دیگر جربزه و شجاعت آن را دارد که این عمل را بی پاسخ نگذارت و از این امتحان سربلند بیرون بیاید یا خیر؟ 

خوشبختانه این سئوالی نیست که مبهم باشد یا پاسخش نیاز به سالها وقت داشته باشد.  سنگ محک اکنون روشن و بی ابهام بر چهره روحانی فرود آمده است، و روزها و هفته های آینده  عیار وی را به سرعت روشن خواهد ساخت. 


جمعه

موقع آن رسیده است که ایران بابت عمل اشتباه و غیر اخلاقی گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی از مردم آمریکا عذر خواهی کند




در زندگی هر انسانی و هر ملتی روزهایی میرسد که چشم آدم ها با گذشت زمان بر بعضی واقعیت ها باز میشود، و قادر میشوند تا در صحت بعضی چیزهایی که روزی برایشان «واضح و مبرهن» به نظر میرسید شک کنند.  

دولت و ملت آمریکا بعد از گذشت چهل سال از کودتایی که عواملش در ایران طراحی کردند به مرحله ای از رشد و بلوغ بین المملی رسید که توانست به روشنی به اشتباهی اعتراف کند که میتوانست تا مدتها به راحتی در پشت در های بسته و مدارک محرمانه مخفی نگاه دارد، و از مردم ایران عذر خواهی کرد.

آیا آن زمان نرسیده که دولت و مردم ایران هم به درجه ای از بلوغ اجتماعی و سیاسی در میان جامعه بین المللی دست بیابند که قادر باشند به رفتار زشت و ناپسندی که سی و پنج سال پیش انجام دادند نگاه مجددی بکنند و مسئولیت اشتباه تاریخی خود را قبول کنند، و از مردم آمریکا به خاطر به گروگان گرفتن غیر اخلاقی دیپلمات هایشان بر خلاف عرف و عادت و قوانین بین المللی عذر خواهی کنند؟

آیا مثلا تجربه تلخ جمعی اخیر و دردی که به گروگان گرفته شدن مرزبانان کشورمان بر ما تحمیل کرد این قدرت را نداشت که ما را به فکر بیاندازد که چه دردی به مردم و خانواده های دیپلمات های آمریکایی تحمیل کردیم زمانی که آنها را به گروگان گرفتیم و بیش از یک سال در بند نگاه داشتیم؟  

اشتباه کردن غیر قابل اجتناب است و هیچ فرد یا ملتی، دانا یا نادان، در زندگی و در تاریخ خود از آن در امان نبوده. اما آنچه انسانها و ملت های دانا را از نادان ها جدا میکند عکس العملی است که قادرند در قبال اشتباه خود نشان دهند.