شاید هم سئوالی که در تیتر پرسیده ام و هم اصولا کل مطلب به نظرتان توضیح واضحات بیاید، اما مشکل اینجاست که به نظر نمیرسد خود جمهوری اسلامی و نیز بخش بزرگی از مردممان متوجه همین مطلب ساده و پیش پا افتاده باشند که وقتی یک حکومت،
- از یک طرف به جای اینکه غریزه ای عادی، طبیعی و اساسی مثل غریزه جنسی در انسان های یک جامعه را هدایت کند و بستر های صحیح و مناسب برای جریان آن ایجاد کند در عوض به سرکوب کور و تلاش احمقانه برای «خفه کردن» آن غرایز بپردازد، و
- از طرف دیگر نقش و مفهوم زنان را تا حد یک حیوان یا شیئ که وجود و نقشش به «مفعولیت» و «دریافت کنندگی» آن غرایز محدود است پائین بیاورند، به شکلی که زن نه صدایی داشته باشد و نه حقی و نه قدرت دفاع اجتماعی و قانونی از خودش و حدود جسمی و جنسی خودش،
آنوقت در نتیجه آن اتفاق ساده ای که در زمینه روابط جنسی در آن جامعه خواهد افتاد این است که:
- روابط جنسی شدیدا از بستر سالم و معنی دار خودش منحرف میشود و آرام آرام منجر به ظهور انواع و اقسام نابسامانی ها و ناهنجاری های جنسی، روانی و اجتماعی در آن جامعه خواهد شد؛ و
- مرد ها در آن جامعه آرام آرام از یک طرف نقش برتری بی چون و چرا در زمینه جنسی را حق طبیعی و «مسلم» خود خواهند شناخت، و از سوی دیگر استفاده بردن جنسی آزادانه از جسم زن را، با توجه به ناچیز بودن حقوق و ارزش اجتماعی و قانونی آنان، به عنوان یک پدیده عادی درک خواهند کرد.
شما بگوئید، با توجه به این روند علت و معلولی بسیار ساده، آیا جای سئوال و تعجبی باقی میماند که چرا مسئولان جمهوری اسلامی (و حتی غیر مسئولان آن) اینطور چپ و راست در کشورهای غیر اسلامی به دلیل شکستن حریم جنسی زنان مورد بازداشت و پیگردهای قانونی قرار میگیرند؟ مسئولانی که طی سالها به عنوان «مرد» و بخصوص به عنوان مردهایی در مکانهای قدرت «عادت» کرده اند که زن ها و بدن آنان را اشیائی در محدوده اختیار و خواست خود ببینند، و «یاد گرفته اند» که زنان، به دلیل داشتن جایگاه اجتماعی نازل و عدم دسترسی به حقوق قانونی، عموما در برابر تجاوز و دست درازی جنسی آنان گزینه ای به جز «سکوت» در مقابل نخواهند داشت.
در نهایت، باید گفت شرم بر ما مردم ایران که سی و پنج سال است این حیوانات کم ادراک را بر پشت خود سوار کرده ایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر