نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان،
جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران
در جشن خون و آتش، در قهقرای انسان
آن جا که مهر و رافت مدفون شده به نسیان
ای شیر دشت و بیشه، ای آهوی بیابان
بنگر به حال و روز این سرزمین ویران 
دریاچه های مرده، خشکیده اند رودان
زاینده رود  و کارون، تا کرخه و بختگان 
ویرانه گشته شهرت، جنگل شده بیابان
کو آن همه طراوت، کو طرف سبزه زاران
ای خطهٔ جوانان، این سرزمین پیران
برخیز و همتی کن، آباد کن تو ایران 
دردست من بنه دست، بی باک باد و باران 
فریاد کن تو بامن، از مهر  و یاد یاران :
نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان
جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران
* اسرائیل در غزه مشغول جنایت است و ما وظیفه انسانی داریم تا از جنایت های اسرائیل در غزه انتقاد کنیم و آن را محکوم کنیم، همانطور که وظیفه انسانی داریم در مقابل جنایت های هر کس در هر کجا ساکت ننشینیم.  اما فراموش نکنیم، ارتباط این مسائل با ما صرفا جنبه انسانی دارد  و نبایستی آن را با جنبه های سیاسی و مذهبی اشتباه بگیریم. دفاع ما از مظلومیت مردم غزه نه به خاطر دین و مذهب آنهاست، نه به خاطر دین و مذهب اسرائیل است؛ نه به خاطر منافع سیاسی آمریکا و اسرائیل است، نه به خاطر منافع سیاسی جمهوری اسلامی.  نه غزه، نه لبنان و نه اسرائیل هیچکدام سرزمین ما نیستند و  مسئولیت ما در قبال آنان انسان دوستانه است، نه سیاسی.

 
آفرین، حالا درست شد!
پاسخحذفناقلا طبع شعر هم داشتی و چیزی نمیگفتی.