یکشنبه

گفتگوی سید اصلاح طلب با یکی از خاندان هاشمی، به نقل از محی الدین شبستری




شیخ محی الدین شبستری در بخش چهارم کتاب امثال و حکم خود 
حکایتی آورده از گفتگوی یک سید اصلاح طلب با یکی از خاندان هاشمی، 
که گویا بعد ها خیام خیمه دوز هم آن را به زبان و شیوه خاص خود و تحت  
عنوان رباعیات نقل کرده است. 
اما حکایت اصلی 
در امثال و حکم  شبستری به این قرار است که: 
اصلاح طلبی به هاشمی گفت پستی، هرلحظه به سوی دگری پیوستی. 
گفتا سید هرآنچه گویی هستم، اما تو خود آنچه مینمایی هستی؟


 

شنبه

محسن هاشمی: اصلاح طلبان در انتخابات دوران خاتمی تقلب های گسترده ای کردند


محسن هاشمی رفسنجانی فرزند بزرگ هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای با خبرنگار روزنامه «بهار» به دلایل تلاش اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات ۹۲ پرداخته است، اما در این حین به سیر سیاسی جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته از جمله سیر پیروزی و شکست اصلاح طلبان نیز اشارات جالبی کرده.  

اما یکی از نکات بسیار مهم و جالبی که این سخنگوی خانواده هاشمی در گفتگوی خود افشا کرده است این است که روند تقلب انتخاباتی و دستکاری در نتایج آرا به شکل گسترده ای توسط خود اصلاح طلبان در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی نیز صورت میگرفته است.   به عنوان مثال وی از انتخابات مجلس ششم میگوید و ادعا میکند که در آن انتخابات بازشماری های اولیه نشان داد که مسئولان اجرایی انتخابات آنچنان تقلبات گسترده ای انجام داده بودند که اگر به رسیدگی ادامه داده میشد بایستی انتخابات تهران باطل اعلام میگردید، اما به دلیل شدت مشکلاتی که باطل کردن آرای  تهران میتوانست ایجاد کند   از رهبری دستور رسید که بازشماری آرا متوقف و انتخابات باطل نشود.  

بخشی از مصاحبه هاشمی که به تقلبات گسترده انتخابات مجلس ششم میپردازد را در زیر میبینید: 


ما که دنبال براندازی نیستیم، چون اگر این نظام صدمه ببیند اولین کسانی که صدمه می‌بینند خود ما هستیم؛ همان خانواده‌ای که شما می‌گویید، خانواده هاشمی.

اما اکنون دست‌کم به خواهر شما- فائزه هاشمی- به شکل منتقد جدی نگاه می‌کنند.

یادتان نمی‌آید همین همشیره که رای نخست تهران را در مجلس پنجم آورد در زمان مجلس ششم از فهرست اصلاح‌طلبان بیرون گذاشته شد و اعلام شد نفر 50ام شده؛ البته من معتقدم همان‌جا هم سوء نظرهایی بود که می‌توانست احیانا منجر به برخی تقلب‌هایی هم شود.

چقدر تقلب شده بود؟

آیت‌الله هاشمی بیستم شدند، یادتان نمی‌آید؟

باید چندم می‌شدند؟

ایشان بیستم شد، اگر صندوق‌ها را باز می‌کردیم شاید انتخابات تهران باطل می‌شد. کتابی هست به نام «انصراف» که حاج‌آقا دلایل انصراف‌شان را از انتخابات مجلس ششم نوشته‌اند. آن موقع مسئول انتخابات فهرست را می‌خواند ولی اسم ایشان را نمی‌خواند. من مدام تماس ‌گرفتم و ‌گفتم چرا نمی‌خوانید ‌گفت ما هنوز به رای آیت‌الله هاشمی شک داریم، بعد شکایت شد و یک بساطی راه انداختند که اگر یادتان باشد کاریکاتور «آقاسی» را کشیدند. من آن موقع رییس دفتر حاج‌آقا بودم، به شورای نگهبان شکایت شد. برخی از صندوق‌ها را باز کردند و هر صندوقی که باز می‌شد آرای آن مخدوش بود و باطل اعلام می‌شد.

چرا تا انتها ادامه ندادید؟

تا 30درصد بازشماری شد و حاج‌آقا بیستم شد، بعد گفتند دیگر ادامه ندهید چون مجبور می‌شوند انتخابات تهران را باطل کنند. وقتی از 30 به 20 رسیدند دیدند انتخابات در تهران مخدوش است و توقع بود آن موقع انتخابات تهران باطل شود ولی از بالا گفتند انتخابات باطل نشود.

چه کسی تقلب کرده بود؟

افراطی‌های اصلاح‌طلبان.

و این به قول شما «افراطی‌های اصلاح‌طلب» اجرایی بودند یا نظارتی؟

اجرایی‌ها.

چهارشنبه

شجونی: «اگر موسوی و کروبی سران فتنه نیستند پس کدام پدرسوخته ای سران فتنه است؟»

 
به گزارش سایت انتخاب، حجت الاسلام جعفر شجونی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و دبیر کل جامعه وعاظ در پاسخ به سئوال خبرنگاری که پرسید اینکه آقای عسگراولادی آقایان موسوی و کروبی را اهل فتنه نمی داند، در حالی که برخی دیگر از اصولگرایان این دو نفر را سران فتنه می نامند دلیلی بر تفاوت رویکردها نیست؟ گفت: «این عبارتی که شما از قول عسگراولادی می گویید، ایشان نگفته است. موسوی و کروبی سران فتنه هستند و هر کس اینها را محکوم نکند نمی تواند کاندیدای انتخابات شود و شورای نگهبان باید جلوی آنها را بگیرد. بنده دیروز با عسگراولادی در شورای مرکزی موتلفه بودم؛ اگر شما قبلا به من می گفتید که ایشان همچین حرفی زده، بنده یقه عسگراولادی را می گرفتم. هر کس سران فتنه را تطهیر بکند اشتباه کرده است.» وی  سپس تاکید کرد، «آقای عسگراولادی همچین حرفی نگفتند. اگر این دو نفر سران فتنه نیستند پس کدام پدر سوخته ای جزء سران فتنه است؟  سران فتنه معلوم است چه کسانی هستند و آقای عسگراولادی همچین حرفی نزدند.»  متن کامل مصاحبه شجونی از این قرار است:  جناب آقای شجونی! ما امروز شاهد رویکردی دوگانه از سوی اصولگرایان نسبت به حضور اصلاح طلبان در انتخابات هستیم. برخی موافق حضور اصلاح طلبان هستند و برخی مخالف. این موضوع را ناشی از چه می دانید؟
اصولگراها که همه یکجا جمع نشدند که بتوانیم بگوییم چون اینها دوجور صحبت کردند پس دو چهره دارند. این رویکردهای مختلف در اصلاح طلبان هم وجود دارد. اختلاف در اصلاح طلب ها خیلی بیشتر از اختلاف در اصولگرایان است. لذا نمی شود هر کسی حرف خود را بزند و بگوید این حرف اصولگرایی یا اصلاح طلبی است.

آقای عسگراولادی عنوان کردند آقای خاتمی در متن نظام هستند و می توانند در انتخابات شرکت کنند. در حالی که برخی دیگر مانند آقای شریعتمداری گفتند اصلاح طلبان حق شرکت در انتخابات را ندارند. این موضوع نشانه چیست؟
اصولگرایان واقعی هرگز نمی گویند خاتمی در متن نظام است یا کروبی و موسوی می توانند کاندیدای انتخابات شوند. این حرف ها، حرف های موسوی خوئینی ها است.

علت اینکه برخی اصولگرایان عنوان می کنند خاتمی می تواند در انتخابات شرکت کند چیست؟
من فکر نمی کنم آدم عاقلی چنین حرفی بزند. من ندیدم کسی از اصولگراها دنبال خاتمی باشد.

اما آقای عسگراولادی عنوان کردند خاتمی در متن نظام است و می تواند در انتخابات شرکت کند؟
من فکر نمی کنم عسگراولادی همچین اشتباه بزرگی کرده باشد. اگر ایشان چنین حرفی زده باشد بنده اعلام می کنم عسگراولادی با همه بزرگیش حرف پسندیده ای نزده است. خاتمی را باید ملت بخواهد. بنده یا عسگراولادی ممکن است عاطفی با این مسئله برخورد کنیم. خاتمی در صورت کاندیداتوری حتما از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت خواهد شد.

آیا رویکرد جنابعالی و همفکران شما بر خلاف نظر مقام معظم رهبری که بر جذب حداکثری و دفع حداقلی تاکید دارند، نیست؟
خیر. آدم خاتمی را که نمی تواند جذب کند.

آیا رویکرد آقای عسگراولادی در راستای منویات رهبری درباره جذب حداکثری نمی باشد؟
عسگراولادی همچین حرفی نزده است؛ اگر هم گفته برای خودش گفته است. بنده به عسگراولادی چکار دارم. اگر گفته اشتباه گفته است.

یعنی چندصدایی موجود در جبهه اصولگرایی را ناشی از اختلافات گسترده نمی دانید؟
خیر. اختلاف نظر و سلیقه دلیلی بر اختلاف اصولی نیست.

آیا اینکه برخی اصولگرایان موافق حضور آقای خاتمی در انتخابات هستند و برخی دیگر مخالف حضور ایشان هستند دلیلی بر اختلاف اصولی میان اصولگرایان نیست؟
هیچ کس موافق آقای خاتمی نیست. به همین آقای عسگراولادی بگویید آیا به خاتمی رای می دهد؟ اینها بازی با الفاظ است. اختلاف نظر غیر از اختلاف اصولی است.

اینکه آقای عسگراولادی آقایان موسوی و کروبی را اهل فتنه نمی داند، در حالی که برخی دیگر از اصولگرایان این دو نفر را سران فتنه می نامند دلیلی بر تفاوت رویکردها نیست؟
آقای عسگراولادی همچین حرفی نگفتند. اگر این دو نفر سران فتنه نیستند پس کدام پدر سوخته ای جزء سران فتنه است. سران فتنه معلوم است چه کسانی هستند و آقای عسگراولادی همچین حرفی نزدند.

اما ایشان در مصاحبه خود این حرف را زده اند؟
من می گویم عسگراولادی این حرف را نگفته و اگر گفته اشتباه کرده است. پس سران فتنه در این مملکت چه کسانی هستند؟

آقای عسگراولادی گفتند فتنه را آمریکا، انگلیس و اسرائیل به پا کردند؟
اینها که در راس هستند.

آقای عسگراولادی عنوان کردند که موسوی و کروبی را اهل فتنه نمی دانند و فتنه گران این دو نفر را دوره کرده بودند؟
دوره کرده بودند! اینها بازی با الفاظ است.

آیا این مسئله اختلاف اصولی میان سنتی‌ها و رادیکال‌ها نیست؟
خیر. اولا بنده می گویم عسگراولادی این حرف را نگفته است. آخر چطور می شود کسی این همه فتنه کرده و مردم را به خیابان کشیده باشد و جزء سران فتنه نباشد؛ بعد برویم یقه آمریکا را بگیریم.

شما مصاحبه آقای عسگراولادی را مطالعه نکردید؟
اگر ایشان گفته موسوی و کروبی سران فتنه نیستند... بنده می گویم عسگراولادی چنین حرفی نگفته است.

بالاخره آیا این صحبت آقای عسگراولادی نشاندهنده اختلاف است یا خیر؟
خیر. یک نفر به نام عسگراولادی برای خودش هر چی می خواهد بگوید.

آقای عسگراولادی یک شخص نیست، ایشان یک جریانی از اصولگرایان را نمایندگی می کند.
این عبارتی که شما از قول عسگراولادی می گویید، ایشان نگفته است. موسوی و کروبی سران فتنه هستند و هر کس اینها را محکوم نکند نمی تواند کاندیدای انتخابات شود و شورای نگهبان باید جلوی آنها را بگیرد. بنده دیروز با عسگراولادی در شورای مرکزی موتلفه بودم؛ اگر شما قبلا به من می گفتید که ایشان همچین حرفی زده، بنده یقه عسگراولادی را می گرفتم. هر کس سران فتنه را تطهیر بکند اشتباه کرده است.

پس اصولگرایان اختلافی با هم ندارند؟
خیر. ما رهبری را اصولگرا می دانیم. مجلس را اصولگرا می دانیم.

آقای احمدی نژاد را هم اصولگرا می دانید؟
آقای احمدی نژاد که اهل فتنه نیست. ایشان را هم مسلما اصولگرا می دانیم.

اما اکنون اصولگرایان می گویند سال 84 و 88 مجبور شدیم احمدی نژاد را انتخاب کنیم.
همه ممکن است اشتباه کنند. ایشان هم اشتباه کرده و فعلا هم سیاست ...

من متوجه نشدم. شما اشتباه کردید که ایشان را انتخاب کردید یا ایشان مرتکب اشتباهاتی شدند؟
هیچ کدام ما اشتباه نکردیم.

الان گفتید اشتباه کردیم؟
خیر. خود امام هم فرمود این کسی را که انتخاب کردند من راضی نبودم. جو جامعه باعث شد منتظری یا بنی صدر انتخاب شوند.

منبع: فرارو

پس آقای احمدی نژاد هنوز در جریان اصولگرایی هستند؟
مسلما هستند؛ منتهی امتیازهای منفی در کارنامه دارد و برای شش ماه باقی مانده از دوران ریاست جمهوری ایشان به دلیل شرایط داخلی و بین المللی و بیداری اسلامی سیاست تعمیر و نگهداری در قبال ایشان اجرا خواهد شد. سیاست تعمیر و نگهداری به این معنا است که با ایشان مدارا می شود تا این شش ماه هم بگذرد. چون اگر بخواهند با احمدی نژاد هم مانند بنی صدر رفتار کنند به کیان کشور ضربه وارد خواهد شد. ایشان این شش ماه را هم می ماند و سپس می رود پی کارش.

دوشنبه

دو کلام حرف حساب میزنم، خواه از آن پند گیر خواه ملال


ببین برادر من، اینهمه ما رو احساساتی و حشری کردن سر این جریان مهدی هاشمی که اصل ماجرا رو کلا ول کردیم و کلا زدیم به ترکستان و نیک آهنگ را گیر انداختیم و افتادیم به عُمَر کُشی.  حالا برادرمن، میخوای بیدار شی، گوش کن ببین چی میگم، اگرم نمیخوای چشمت رو باز کنی که خوب از همین الان معذرم میخوام از تلف کردن وقتت و بقیه اش رو هم نخون.
ببین عزیز برادر، واقعیت ساده س! حکایت درز کردن نوار هاشمی و نیک آهنگ در متن جریان دعوای بین هاشمی و بوذری اتفاق افتاده.  دعوای بین هاشمی و بوذری هم جنگ بین دو دزد هست، دو دزدی که بر سر مال و منال من و تویی که ملت ایران باشیم دعواهای میلیونی دارند با هم!  مگه بوذری کیه؟  بوذری کسیه که میخواسته پول یامفت نفت من و شما رو بخوره عزیز دل من، حضرت عباس که نبوده.  هاشمی کیه؟  هاشمی هم کسیه که باباش و خودش و برادراش الان سی ساله خون این ملت را هرچقدرش رو تونستن خوردن و  هرچقدرش رو هم نتونستن بخورن  یا تو شیشه کردن یا  ریختن به زمین داغ.  اونوقت این دو تا سر اینکه میلیونها دلار نفت من و تو تو جیب کدومشون باید بره دعواشون شده.  مهدی هاشمی قدت مافیای دولتی و درباری رو پشت سرش داشته زده بوذری رو داغون کرده، بوذری که مافیای درست و حسابی نداشته پوزش زده شده، حالا بوذری چند ساله میلیونها دلار خرج کرده و تحت نام حقوق بشر و این ** شعرها داره تلاش میکنه پدر مهدی هاشمی رو بسوزونه!  بعدشم  خوب، از مهدی نتونس پولی بیرون بکشه چون مهدی برگشت رفت ایران، اینم دیگه زد به سیم آخر و با استفاده از خریت ناجور  نیک آهنگ موفق شد پدر مهدی هاشمی رو بسوزونه.

برادر من، جان دل من، واقعیتی که ظاهرا خیلی ها بهش فکر نمیکنن اما تو باید متوجهش باشی اینه که این وسط هیچکدوم اینها دل سوزی ندارن، اینها همه یک مشت دزد و جنایت کار هستن، علی الخصوص خانواده هاشمی که سی ساله دهن من و تو رو سرویس کردن!  پس عزیز دل برادر، به این فکر کند که خیلی هم خوب شد که زیر آبشون اینطوری زده شد، آخه واقعا این جای دلسوزی منو شما رو داره که آقا زاده مفت خور جنایت کاری مثل مهدی هاشمی زیر آبش زده شده؟ خوب بچه یکی از بزرگترین جنایت کارهای جمهوری اسلامی رو گرفتن!  گرفتنش که گرفتنش، تازه اگر هم توی زندان خودشون بگیرن حبس ابد هم بهش بدن و هیچوقت نذارن بیرون بیاد من و تو باید بگیم خدا رو شکر، تمام عمر و قد و بالای رعنای کل خانواده کثیف هاشمی فدای یک قطره از اون همه خونی که اینها از بچه های ملت ما ریختن در این سی سال و اینهمه چپاولی که از مملکت و دارایی های ملت ما کردن. 

کجای کاریم آخه برادر من؟؟
  

شنبه

جام زهری که تا دم دهن آغا رفت و باز زمین گذاشته شد


آقا جان امروز اتفاق خیلی جالبونی افتاد که طبعا مسئولیتش  رو به زودی گردن ادیتور یا خبرنگار ایسنا خواهند انداخت، اما هر انسان عاقلی میدونه که نباید به همین سادگی از کنارش گذشت.  اینطوری که از ظواهرات امور برمیاد، جناب آغا امروز جام زهر را برداشت و تا دم دهنش برد، اما بعد سریع زمین گذاشت.  طبق همان ظواهرات امور،  هنوز درست مشخص نیست آغا جام رو که در دهنش برد یک قلپی از زهر رو سرکشید یا نه، فعلا منتظریم تا ببینیم...

دو تا تصویر زیر رو ببینید متوجه میشید چی میگم. اولی از خبر ایسنا هست که چند ساعت پیش منتشر شد و سریع  سر و صدا به پا کرد، و دومیش از همون خبر ایسنا هست که یکی دو ساعت بعدش عوضش کردند

متن خبر اولی میگه:

آصفری در عین حال گفت: در شرایطی که جمهوری اسلامی برای نشان دادن حسن نیت، غنی‌سازی 20 درصد را کنار گذاشته است انتظار می‌رود که گروه 1+5 دست از تحریم‌های خود بردارد چرا که رخ ندادن چنین امری باعث می‌شود که ایران از رویه قبلی خود برای دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌یی را در پیش بگیرد.

متن خبر دومی اما اینطوری میگه:

آصفری در عین حال گفت: در شرایطی که جمهوری اسلامی حاضر است برای نشان دادن حسن نیت، غنی‌سازی 20 درصد را متوقف کند، انتظار می‌رود که گروه 1+5 دست از تحریم‌های خود بردارد، چراکه رخ ندادن چنین امری باعث می‌شود که ایران از رویه قبلی خود برای دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌یی را در پیش بگیرد. 

 به هر حال ما که فعلا به جای تعبیر و تفسیر این پیچ و تابی  که یک لحظه در «پرده» افتاد و پشتش رو نشون داد نشستیم تا ببینیم کی به کیه.  اما خوب هرچی میکنیم نمیشه دو و دو رو کنار هم نذاشت و چهار رو ندید!  وقتی مثلا چند روز گذشته همه جا صحبت از سفر علی اکبر ولایتی به امریکا و تلاش ولی فقیه برای قیمت گذاشتن روی جام زهرش بوده، وقتی کل دنیا  چارچشمی منتظر سورپرایز اکتبر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشسته، و وقتی اسرائیل ناگهان شروع کرده به «حال»‌ دادن به  جمهوری اسلامی، خوب اینها رو که آدم نمیتونه ببینه اما تظاهر به ندیدن بکنه، بالاخره آدم متوجه میشه که یه خبرایی هست، گیرم من و شما که ملت ایران باشیم سگ کی باشیم که بخوایم بدونیم مثلا کشورمون رو به چه قیمتی فروختن یا چطوری و از این حرفا.  در هر حال ما هم مثل شما نشستیم تا ببینیم کی آغامون بهمون میگه که چند فروختنمون و به کی فروختنمون... اما مغز ذلیل مرده مگه حالا ساکت میشینه؟


تصویر اول:  کنار گذاشتیم!



تصویر دوم: ممکنه کنار بذاریم :)






این انگشت مال کیه؟


دیدم خیلی سر و صدا شده سر این انگشت بی صاحابی که توی همبرگر قمی پیدا شده بود، گفتم اینو سریع براتون بنویسم فقط محض اطلاع، که درسته که جمهوری اسلامی خره و رهبرش هم از خودش خرتره و رئیس جمهورش هم عنتره، اما این جریان پیدا شدن انگشت توی غذاهای سرپایی (همون فست فود خودمون) چیز عجیب و غریبی نیست راستش، توی همین آمریکای خودمون هم بارها و بارها پیش اومده.  

میدونم شاید خیلی هاتون حرف منو باور نکنین، پس بذارین به جای قسم خوردن چند تا نمونه بدم براتون که خبرگزاری های معتبر گزارش کردن.  عرض دیگه ای هم ندارم، فقط گفتم اینا رو بگم که زیاد احساساتی نشن دوستان.  چند تا نمونه از همین چند سال گذشته فقط توی امریکا: 












جمعه

وبلاگ نویس زندانی: جیره غذا آنچنان ناچیز است که زندانیان برای یک بیسکویت به لواط تن در میدهند


محمد رضا پور شجری، نویسنده وبلاگ «گزارش به خاک ایران» که تحت نام مستعار «سیامک مهر» مینوشت دو سال است که توسط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی دستگیر شده، و به جرم بیان اندیشه هایش در زندان مرکزی کرج به سر میبرد.

وی اخیرا  نامه سر گشاده ای از زندان نوشته است و در آن تصویری چنان وضعیت حیرت انگیز از درون زندان را به تصویر کشیده که گوی سبقت را در اسفناک بودن از آنچه تاکنون در باره شکنجه ها و آزارهای زندان ها شنیده ایم میبرد.

گوشه هایی از نامه وی را با هم بخوانیم.  نوشته است:  

توصیف و تشریح شرایط ناگوار و ضد انسانی این زندان بسیار مشکل است . . . در حدود ۱۰ هزار تن آمار این زندان می باشد که در هر سالن کم و بیش ۶۰۰ زندانی و گاهی تا هزار نفر نگهداری می شود. در اناق هایی به مساحت ۲۰ متر مربع ۴۰ تن محبوسند. در زمانهایی جمعیت هر اتاق تا ۵۷ نفر نیز افزایش یافته است . تمامی توالت ها ، کف حمام ها و کف سالن ها مملو و انباشته از زندانی است . در اینجا محلی برای خوابیدن خرید و فروش می شود. وفور و مصرف مواد مخدر از قبیل شیشه و کراک امری عادی و همه گیر است. . . .

انواع بیماریهای واگیردار همچون ایدز و هپاتیت و گال و سل شایع است. وجود و فراوانی شپش و ساس واقعیتی عادی و پذیرفته شده است. به لحاظ بهداشتی این زندان به کانال فاضلاب شبیه است. سهمیه و جیره مواد شوینده و بهداشتی که در هر ماه توزیع می شود به اندازه مصرف یک روز فرد زندانی است . حمام ها با ظرفیت بسیار کم ، فاقد آب گرم است و برای استفاده از همان آب سرد هم باید مدت زیادی در صف و نوبت ایستاد.

بهداری زندان در حد تجویز چند عدد قرص مسکن برای تمامی دردها و بیماری ها ، کارکرد بهتر و مفیدتری ندارد . اکثر بیماران تنها پس از فوت آنهم به جهت تنظیم گواهی فوت توسط پزشک به بهداری زندان انتقال داده می شوند. در اینجا افراد به علت ابتلاء به بیماری های جزئی و ساده که با چند روز بستری شدن در بیمارستان و انجام مراقبت های پزشکی به سهولت بهبودی خواهد یافت ، بی سر و صدا فوت می شوند. آمار مرگ و میر در زندان ندامتگاه کرج همچنانکه در دیگر زندان های ایران هرگز در هیچ کجا منعکس نمی شود.

وضعیت غذایی و کیفیت خورد و خوراک و مقدار سهمیه و جیره غذا تأسف انگیز است. جیره غذایی به اندازه ای کم و ناکافی است وکیفیتی نازل دارد که دیده شده است که زندانیان بی کس و کار و بی پول که توانایی خرید مواد خوراکی از فروشگاه زندان را ندارند حتی برای دریافت یک بسته بیسکویت به خودفروشی و عمل لواط تن داده اند.

  در این زندان نظم و انضباط و آرامش سالن ها و اتاق ها نه توسط زندانبانان رسمی بلکه بوسیله خود زندانیان که تعمدا از میان اشرار خطرناک انتخاب می شوند و مجموعا به نام انتظامات خوانده می شود برقرار می گردد. اینان نیز از هر فرصتی برای زورگیری و ضرب و شتم و کتک زدن دیگران استفاده می برند .

نظر به اینکه من در زندان مرگزی کرج ( ندامتگاه کرج ) هیچ گونه امنیت جسمی و جانی نداشته و در هر لحظه و هر روز در معرض ابتلا به بیماری های شناخته و ناشناخته قرار دارم و هم اینکه احتمال ضرب و جرح و حمله و تعدی و خشونت از سوی اوباش و اشرار و مجرمین خطرناک نسبت به من وجود دارد ، بنابراین در اینجا و توسط همین یادداشت اعلام می دارم که به هر دلیل و علتی اعم از بیماری و یا هر حادثه و اتفاقی در این زندان فوت شوم ، شخص علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی مسئول مستقیم مرگ من می باشد . زیرا که اتهام اصلی که موجب آن محکوم به حبس گشته و تاکنون در زندان بسر می برم توهین به شخص ایشان است.

محمدرضا پورشجری(سیامک مهر )
نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران
زندان مرکزی کرج ( ندامتگاه کرج )
یکم مهرماه ۱۳۹۱ برابر با بیست و دوم سپتامبر ۲۰۱۲






چهارشنبه

رفسنجانی: سی و سه سال طول کشید تا معنی حرف امام را بفهمیم که اقتصاد مال خر است!



برگرفته از دفتر خاطرات  رفسنجانی: 

امام راحل فرمودند «اقتصاد مال خر است.»  اما ما هیچکدام نمیفهمیدیم منظور ایشان چیست.  چند بار هم خودم پرسیدم از امام، اما ایشان جوابی نداد و گفت روزی خودت متوجه خواهی شد.  امروز،  بعد از سی و سه سال، تازه  متوجه شدیم امام با بصیرت منظورش چه بوده، آن هم از طریق یک نفر ضد انقلاب.  دیشب داشتم طبق معمول سایت ضد انقلابی بالاترین  را مرور میکردم که دیدم یک جایی نوشته بود «اینکه خمینی گفت اقتصاد مال خر است یعنی من خودم تمام شئونات کشور را به گل مینشونم، اما اقتصاد مال خامنه ایه، میذارم تا اون ترتیبش رو بده.» 



یکشنبه

بابا جان، سقوط آزاد که درد نداره!


برخورد احمقانه مسئولان جمهوری اسلامی با سقوط آزاد اقتصاد کشور حکایت  مردی است که از بام آسمانخراشی افتاده بود و در حال سقوط از هر طبقه ای که میگذشت میگفت «تا اینجاش که خوب گذشت!».

کاشکی یکی بود به خامنه ای و دلقک های دربارش میگفت باباجان سقوط آزاد درد نداره، به زمین خوردنشه که ترتیبتونو میده.

ای داد بیداد...


چهارشنبه

خامنه ای: غرب اگر راست میگوید فکری به حال خودش بکند و جلوی دلار را بگیرد که هرروز گرانتر میشود



به گزارش خبرگزاری فارس، آیت الله خامنه ای رهبر مسلمین و حتی برخی غیر مسلمین جهان در سخنانی در بروجرد خطاب به غرب و بخصوص آمریکای جهان خوار گفت:  «شما که هی مدام دروغ میگوئید که اقتصاد جمهوری اسلامی در حال از هم پاشیدن است، شما که خودتان وضعتان بسیار اسفبار تر از ماست.  اگر راست می گوئید جلوی دلارتان را بگیرید که کنترلش را از دست داده اید و هرروز گران تر می شود.» وی همچنین افزود «آمریکائی ها خودشان خوب خبر دارند که اگر دلار همین طور بدون وقفه رو به گرانی بگذارد به زودی طبقه متوسط آمریکایی دستش به کلی از قیمت سر به فلک کشیده دلار کوتاه خواهد ماند و در آمریکا انقلاب خواهد شد.»

خامنه ای، در روز تولد مجتبی: در خطای عدم کنترل جمعیت سهیم هستم


به گزارش بی بی سی، سید علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران که به استان خراسان شمالی در شمال شرقی ایران سفر کرده، سیاست های کنترل جمعیت در ایران  را "خطا" توصیف کرده و گفته است رشد انفجاری جمعیت در ایران موجب تزلزل اقتصادی کشور شده است.

وی که در سالگرد تولد مجتبی در گردهمایی گروهی از مردم شهر بجنورد سخن میگفت، همچنین با اشآره به اینکه تولد مجتبی «ناخواسته» بوده است تصریح کرد، «اعتراف میکنم که بنده خودم هم در خطای عدم کنترل جمعیت سهیم هستم».


 

دوشنبه

اصلاح طلبان ناجوانمرد بالاخره اعتراف کردند که خون جوانان مان را در سال ۸۸ به ولایت فقیه فروخته اند



بعد از چند سال انکار و اصرار غیر مستقیم از سوی خودشان، و تاکید و اصرار از سوی نوچه ها و دنباله رو هایشان، امروز بالاخره اصلاح طلب های نابکار خودشان با زبان خودشان اعتراف کردند که عامدا و آگاهانه در هنگام خیزش مردمی سال ۸۸ زمانی  که مطالبات مردم از سطح خطوط قرمز «نظام» عبور کرد راه خود را از مردم جدا   و تلاش کرده اند تا حرکت مردم را برای محافظت از نظام خنثی گردانند.

اعترافات تکان دهنده  در سرسپردگی اصلاح طلبان به حفظ  نظام به شکل کنونی آن و در چارچوب خواسته های خامنه ای (ولی فقیه)، آن هم از طرف یکی از سردمداران حزبی خیلی به اصطلاح «تندرو» اصلاح طلبان، یعنی محمد رضا خاتمی، اگرچه دیر انجام شده است اما در هر حال مسائل و اتفاقات چند ساله گذشته را در پرسپکتیو واضح تری قرار میدهد.  این اعترافات به وضوح  روشن میسازد که اصلاح طلب ها عامدا و دانسته در هنگامی که تظاهرات مردمی به اوج خودش رسیده بود و روزهایی که مردم طالب سقوط ولایت فقیه و عوض شدن سیستم جمهوری اسلامی بودند در پشت پرده با رژیم تبانی و تلاش کرده اند تا حکومت ولایت فقیه را از سقوط حفظ کنند، و یا به اصطلاح عریان ترش، مردم را در اوج خیزش مردمی به رژیم فروخته اند چرا که مردم از خط قرمز مشترک اصلاح طلبان و اصول گرایان دامان ولی فقیه، خط قرمزی که به تصریح  محمد رضا خاتمی براندازی جمهوری اسلامی است، عبور کرده بودند.

اگرچه کوس رسوایی اصلاح طلبان از زمانی که سردسته اصلی شان یعنی سید محمد خاتمی با خیانت واضح و بی پرده خودش در انتخابات قبلی (که علیرغم تحریم گسترده گروههای مختلف تلاش کرد دزدانه رای بدهد که خوشبختانه توسط مطبوعات رسوا شد) طبیعت آنها را نشان داد دیگر به گوش خاص و عام رسیده است، اما شاید این اعتراف به هر حال یکبار و برای همیشه تکلیف مردم را نسبت به این موجودات خبیث که به جز منافع گروهی خویش هیچ هدف دیگری را در آبهای گل آلود سیاست ایران نمیجویند روشن کرده باشد، چرا که اگر عمده اصول طلبان لااقل احمق هستند و به دنبال افکار ایدئولوژیک خودشان دست به جنایت میزنند، اینها حتی از همان اهداف ایدئولوژیک و مذهبی هم فارغ هستند و جنایت های ولی فقیه را تنها و تنها به دلیل حفظ مقام و موقعیت های خودشان نادیده گرفتند و حاضر شدند تا خونهای پاک جوانان و ندا ها و سهراب های کشورمان را به رژیم بفروشند تنها با این امید که از بابت آن خون های پاک چند روزی بیشتر اجازه بازگشت به صحنه سیاست بیابند.

پنجشنبه

جوک عجیب کیهان بر علیه مجلس: بهش بگو برو بخور!


کیهان شریعتمداری در «جوک» عجیب و غریبی در ستون «گفت و شنود» خود به صحبتهای رکیک اخیر احمدی نژاد در فرودگاه نیویورک پرداخته، اما «جوک» کیهان علاوه بر رکیک بودن به نوبه خودش، از لحاظ مفهومی هم آنچنان ناجور و «گل خودی» است که ظاهرا به جای اینکه ابروی حکومت را بردارد چشم حکومت را هم کور کرده است و نه تنها بی تربیتی احمدی نژاد را پنهان نکرده بلکه مجلس را هم بیشتر مورد توهین قرار داده!  نوشته:  

 گفت: در فيلمي كه از ورود رئيس جمهور كشورمان به مقر سازمان ملل تهيه كرده، با صداي بلند فرياد مي زند مجلسی ها پرسیده اند چرا 160 نفر را همراه خود آورده ايد؟ اما با بي محلي رئيس جمهور روبرو مي شود!  گفتم: خب! اين كه خيلي عادي است و نه فقط رئيس جمهور بلكه هيچ ايراني مسلمان و وطن دوستي حاضر به گفت وگو با بي بي سي نيست. گفت: ولي خبرنگار بي بي سي با پخش اين فيلم از شبكه ياد شده ادعا مي كند كه رئيس جمهور گفته است فلان خوردند! در حالي كه فيلم مزبور فقط بي محلي رئيس جمهور به وي را نشان مي دهد.  گفتم: يارو شكايت نزد قاضي برد و گفت؛ آقاي قاضي! اين آقا به پدرم گفته فلان نخور! و قاضي گفت؛ ايشان حق ندارد به پدر شما بگويد چي بخور و چي نخور... بهش بگو برو بخور! 

سه‌شنبه

اوباما: از حق توهین به مقدسات دفاع میکنیم


اوباما در سخنرانی خود در سازمان ملل که دقایقی پیش به پایان رسید به صراحت اعلام کرد قوانین کشورش از حق توهین به مقدسات دفاع میکند و خواستار اندیشه بیشتر کشورهای دیگر در مورد موضوع آزادی بیان و نحوه مقابله با توهین به مقدسات گردید.  او در بخشی از سخنرانی خود گفت: 

«من می دانم که برخی هستند که می پرسند که چرا ما یک چنین ویدیویی را ممنوع نمیکنیم. پاسخ این سئوال چیزی است که در قوانین ما محترم شمرده شده است: قانون اساسی ما از حق  آزادی بیان دفاع کرده است. اینجا، در ایالات متحده، تعداد بیشماری از نشریات تحریک به جرم میکنند. مثل من، اکثر آمریکایی ها مسیحی هستند، و در عین حال ما  کفر گویی بر علیه مقدس ترین اعتقادات مان را ممنوع نمیکنیم.  علاوه بر این، به عنوان رئیس جمهور کشور، و به عنوان فرمانده کل قوا در ارتش، من این را پذیرفته ام  که برخی هر روز توهین های مختلفی نثار من می کنند، و من همیشه از حق آنان برای انجام آن کار دفاع خواهم کرد.  آمریکایی ها و در سراسر جهان جنگیده اند و جان خود را از دست داده اند تا از حق همه مردم برای بیان دیدگاه های خود حفاظت کنند ‫--‬حتی نظراتی که با آن مخالف هستیم.

‎حمایت ما از آزادی بیان در دفاع از سخنان نفرت آمیز نیست، بلکه به این دلیل است که بنیانگذاران کشور ما این را درک کرده بودند که بدون چنین حمایتی، ظرفیت هر فرد برای بیان دیدگاه های خود و عمل به معتقدات خود در معرض تهدید خواهد بود. ما چنین می کنیم چرا که در یک جامعه متنوع، تلاش برای محدود کردن آزادی بیان می تواند تبدیل به یک ابزار برای ساکت کردن منتقدان، و یا فرو کوفتن اقلیت ها بشود. ما چنین می کنیم چرا که با توجه به قدرت ایمان در زندگی ما، و شور و هیجانی که اختلافات مذهبی می توانند برانگیزند، قوی ترین سلاح در برابر کلام نفرت آمیز سلاح سرکوب نیست، بلکه کلام است  -‫-‬ صدای تحمل که در برابر تعصب و توهین به مقدسات قد علم می کند و بر ارزش درک و احترام متقابل می افزاید.

‎من می دانم که همه در این سازمان در این درک از آزادی بیان با ما شریک نیستند. با این حال، در سال 2012، در زمانی که هر کسی با تلفن همراه می تواند دیدگاه های توهین آمیز در سراسر جهان را با کلیک یک دکمه پخش کند، این تصور که ما می توانیم جریان اطلاعات را کنترل کنیم منسوخ شده است.  پس سوال این است که ما چگونه پاسخ می دهیم؟ و در این مورد، ما باید به توافق برسیم: هیچ کلامی وجود ندارد که توجیه گر خشونت کور باشد‫.‬..»

چهارشنبه

پاسخی کوبنده از سوی مسلمانان به فیلم و کارتون توهین آمیز نسبت به پیغمبر


فیلم توهین آمیز اخیر توسط یک یهودی و یک مسیحی تولید شده، هندوهای نامرد هم بر نمایش عمومی آن اصرار کرده بودند، و بودایی ها هم که در سکوت ناجوانمردانه ای فقط تماشا کردند و احتمالا لذت هم بردند از این وضعیت.  بنابر این من پیشنهاد میکنم این کارتون که توسط یکی  از نشریات حزب اللهی آمریکا کشیده شده به عنوان پاسخ به فیلم و کارتونی که اخیرا در مورد پیغمبر اسلام منتشر شده اند در مطبوعات متعهد ایرانی و اسلامی سرتاسر جهان منتشر بشود:


از چب به راست: موسی (یهودی)، عیسی (مسیحی)، گنش (هندو)، بودا (بودایی)



کارتون های مجله «شارلی» که موجب بسته شدن سفارتخانه های فرانسه در کشورهای اسلامی شده



لینک بالاترین:‌ اینجا
این کارتون ها در پی فیلم خبر سازی که اخیرا در مورد زندگی محمد منتشر شده کشیده شده اند.  پس از انتشار آن دولت فرانسه ضمن پشتیبانی از آزادی بیان مسئولان هفته نامه هجو «شارلی» به مسلمانان اجازه راهپیمایی نداده و گفته است اگر کسی از این نشریه ناراحت است میتواند از آن شکایت کند.  این دولت در عین حال از ترس عکس العمل خشونت آمیز مسلمانان به این کارتون ها بیشتر از بیست سفارتخانه و مدرسه فرانسوی در کشورهای اسلامی را موقتا تعطیل کرده است.

از طرف دیگر «استفان شاربونیه» (مشهور به «شارب») مسئول این نشریه هم ضمن دفاع از پخش این کارتونها گفته «همانطور که من به مسجد نمیروم و سخنرانی مسلمان ها را گوش نمیکنم، اونها هم مجبور نیستن هفته نامه من رو باز کنن و محتوایش را بخوانند.»

تصویرهای «ناجور» و پورنوگرافیک از محمد در صفحات داخلی این شماره:





و تصویر روی جلد این شماره که اشاره دارد به فیلم پر طرفدار «انتوشابل» در مورد یک مرد سفید پوست فلج و خدمتکار سیاهش:



دوشنبه

«تست» جالب نشریه آمریکایی از «تحمل» ادیان جهانی: ظاهرا تنها مسلمانان رفوزه میشوند


لینک بالاترین: اینجا
نشریه «آنیون» که مشهور ترین نشریه آمریکایی در زمینه طنزهای جدی سیاسی و اجتماعی است در مقاله ای تحت عنوان «هیچکس به خاطر این تصویر به قتل نرسید» با انتشار تصویر مذکور دست به امتحان جالبی زده است که دیدنش به مسلمانان دو و چند آتشه خودمان توصیه میشود.  

«آنیون» نوشته است: «به گزارش منابع خبری، در پی انتشار این تصویر، که در آن عزیزترین چهره های ادیان بزرگ جهانی در حال انجام اعمال سکسی بسیار شهوت آمیز و بی عفتانه هستند، هیچکس به قتل نرسید، هیچکس کتک نخورد، و جان هیچکس نیز تهدید نگردید.   . . .  طبق اخبار رسیده در پی انتشار این تصویر کسی موسسه مسئول انتشار عکس را تهدید به بمب گذاری نکرده است، و هیچ تظاهراتی در خیابانها به راه نیافتاده است، و فردی که این کارتون را کشیده نیز مورد تهدید و ایذاء قرار نگرفته است.  اگرچه برخی از معتقدین به ادیان یهودی، مسیحی، بودایی و هندو از دیدن این تصویر احساس میکنند به اعتقادات آنها توهین شده است، اما طبق گزارشات آنها پس از دیدن این تصویر تنها سر خود را تکان دادند و رد شدند و رفتند.»

البته اگرچه «صاحبان مال» چندان عکس العمل شدیدی نشان نداده اند، اما شخصا توصیه میکنم برادران مسلمان موقع دیدن این عکس یک یا چند لیوان آب سرد حتما در دسترس داشته باشند.



از چب به راست: موسی (یهودیت)، عیسی (مسیحیت)، گنش (هندویسم)، بودا (بودایی)

یکشنبه

شوخی بی بی سی با احمدی نژاد: آب را روی تورمی بریز که داره میسوزه!

 
بی بی سی فارسی در متنی تحت عنوان «احمدی نژاد با یارانه‌ها خداحافظی می‌کند؟» به شکست سنگین احمدی نژاد در زمینه های اقتصادی پرداخته. 

این خبرگزاری اما و در بخشی از مقاله فوق طی آنچه به نظر میرسد اشاره ای  باشد نه چندان سرپوشیده به جمله مشهور احمدی نژاد یعنی «آبو بریز همونجا که میسوزه،»، با استفاده از اصطلاحی غیر معمول در اخبار اقتصادی نوشته است به نظر میرسد احمدی نژاد و تیم اقتصادیش  مجبور شده  از تعقیب پروژه یارانه ها دست بکشد و در عوض «آب را بر روی آتش تورم بریزد»، یا به عبارت دیگر:‌ آب را بر روی  تورمی بریزد که در حال سوختن است.


 

جمعه

کشف نوعی جدید از کشف اجسام «مهره» مانند تازه ای در سطح مریخ که دانشمندان را سردرگم کرده است


 به گزارش سازمان ناسا، یکی از تازه ترین تصاویری که توسط مریخ نورد «اپورتونیتی» به زمین فرستاده شده است اجسام کروی جدیدی را نشان میدهد که به دلیل داشتن یک ساختار درونی شامل دوایر متحد المرکز و شباهت زیاد به برخی فسیل های زمینی دانشمندان را به تردید انداخته اند که طبیعت این اجسام چیست و چگونه ممکن است ساخته شده باشند.  

اگرچه در عکسهای قدیمی تر فرستاده شده از سطح مریخ نیز اشکال کروی دیگری دیده شده بودند، اما تجزیه شیمیایی آن مهره ها نشان داد که عموما از فلزات، بخصوص آهن ساخته شده اند و نمیتوانند منشاء حیاتی داشته باشند.  اما این ساختارهای کروی جدید که در منطقه ای به نام «کرک وود» یافت شده اند با مهره های قبلی تفاوتهای واضحی دارند، از جمله اینکه این اجسام دارای پوسته ای سخت و محتوای درونی نه چندان سخت میباشند، و  مهمتر از آن، درون برخی از این مهره ها که به دلیل فرسایش شکسته شده اند  ساختارهای دایره ای متحد المرکزی نمودار شده است که دانشمندان را متحیر ساخته است و آنها را به دنبال  تئوری های جدیدی  در باره منشاء و نحوه ساخته شدن این مهره های کوچک فرستاده، مهره هایی که شباهتهای ظاهری  بسیاری به برخی فسیل های زمینی دارند.  



این کاریکاتور پیغمبر نیست




 


.

منتظر خبر قتل عام قبطی ها در مصر باشید!




پلیس آمریکا اعلام کرده که سازنده فیلم جنجالی «بی گناهی مسلمانان» که محمد بنیانگزار اسلام را به صورت فردی شهوت باره، دروغ گو و آدم کش به تصویر کشیده است پیدا شده، و به علاوه هم اسمش را اعلام کرده اند و هم قومیتش را:‌ نقوله باسیلی نقوله، مردی پنجاه و پنج ساله از قبطیان مصر.  

خوب، هم من مسلمونها رو میشناسم هم شما.  پلیس آمریکا هم خودش خوب میدونه کی به کیه و چی به چیه. برای همین هم این خبری که منتشر کردن خیلی جالبه برام.  اومدن اسم و مشخصات کامل طرف، حتی عکس در ورودی خونه اش (همونی که اون بالا گذاشتم) هم منتشر کردن، و بعد هم گفتن، البته ما مسئول حفاظت از جون این هستیم!

من نمیفهمم، این چه جور شوخیه آخه؟  اگه جدا میخواین از جونش حفاظت کنید، خوب چرا اسمش رو آدرسش رو مشخص میکنید لامصبا؟  از اون بدتر، شما که میدونید خر مسلمونا توی مصر همینطوریش چه جور بلایی سر مسیحی ها دارن میارن، مگه آزار دارید که اعلام میکنید طرف قبطی مصریه؟  نه اینکه در دهن ملت رو میشه بست، خبرش بالاخره به گوششون میرسید، اما باز هم فرق هست بین این که «شایعه»‌ باشه که طرف اسمش فلانه  و خودشم قبطیه، تا اینکه خود پلیس آمریکا رسما اعلام کنه این کی هست و چی هست.  

 به هر حال  با این کارشون  آمریکایی ها هم لابد میخوان این خرمسلمونا رو از سر خودشون باز کنن که دست از آتش زدن سفارتاشون و کشتن دیپلماتهاشون بردارن، قبول.  اما آخه اینطوری؟  یک قوم ضعیف بیچآره ای  رو  سپر بلا کنید که «ما نبودیم یه قبطی بود»؟!  فردا که این وحشی ها شروع کردن به قتل عام قبطی ها اونوقت جوابش رو کی باید بده؟  نقوله باسیلی نقوله؟   پلیس آمریکا؟  البته اشتباه نشه، جواب اول و آخرش رو کسی نباید بده غیر از مسلمونایی که این کارو میکنن.  اما ما اینجا فرضمون بر اینه که مسلمونا چون وحشی هستن حرجی بهشون نیست چون عقل و تمیزشون نمیرسه به این چیزا، اما پلیس آمریکا چطور، واقعا مجبور بودن اسم و آدرس و دین طرف رو رسما اعلام کنن؟






شنبه

کار کانادا دیوانه وار بود -ولی خودمونیم، تنها روشی که مقابل جمهوری اسلامی جواب میده همینه!


من که خدائیش غافلگیر شدم، هم اینکه خبری نبود و دعوایی با کانادا راه نیافتاده بود، و هم هم اینکه اصلا فکر نمیکردم کانادا از این **ها داشته باشه که اینطوری غافلگیری و بی صدا یکدفعه هوک چپش رو زیر چشم جمهوری اسلامی بکاره.  

حالا، کانادا کار خودشو کرده، جمهوری اسلامی خودش که طوری مات و مبهوت مونده و، گلاب به روی شما، *** گیجه ای گرفته که دیگه خودش هم متوجه خرابی وضعش شده، تا حدی که تنها کاری که تونست بکنه این بود که از همون روی زمین که افتاده بود به کانادا گفت صبر کن بلند شم بهت میگم!

حِرف  زیاده که چرا کانادا حالا این کار کرده، و هرکسی هم به وسع «خبرداری» اش حدس و گمانی میزنه.   خوبیش اینه که مشکل پیدا کردن دلیل و بهانه نیست، چون این نامردهای سیاست باز (غربی ها رو میگم) اینقدر به جمهوری اسلامی «جا» و وقت دادن که خودش را خراب کنه که به اندازه کافی دلیل و بهانه درست کرده که برای به خاک و خون کشیدن کشورمون هم کافی باشه بدون اینکه کسی بگه بی انصافی بوده.  ولی سئوالی که ملت توش موندن اینه که چرا حالا؟  یکی میگه این نشونه نزدیک شدن جنگه، یکی میگه کار انگلیساس و این دنباله عکس العمل به جریان سفارت انگلیسه، یکی میگه چون یکی از روسای قبیله سرخپوست پریروز اعلام کرده که با سفارت ایران هماهنگ کرده که ماه آینده  بره ایران در مورد «جنایت های دولت کانادا علیه حقوق بشر» حرف بزنه، یکی هم میگه این که این کارو وقتی کردن که  فیلم «آرگو» توی فستیوال فیلم تورنتو روی اکرانه خودش هزار تا معنی و مفهوم داره (فیلم آرگو راجع به گروگان گیری سفارت آمریکا توی تهران و نقش سفارت کانادا برای فراری دادن تعدادی از گروگانها هست). 

من میگم همه این دلیلا درسته، همه شون هم راستن، ولی تلف کردن وقت سر اینکه چرا کانادا حالا دست به کار شده هم فایده ای نداره، لااقل برای من و شما فایده ای نداره!  من میگم چیزی که فایده داره  و واقعیت هم داره اینه که کانادا این مشت محکم رو همراه با یک فحش ناموسی ناجور نثار رژیم و رهبر عزیزمان کرده، که دستش درد نکنه.  من میگم کانادا کار دیوانه واری کرده، و شاید برای خود مردم کانادا مهم و لازم باشه که برن بفهمن مسئله دولتشون چیه و چرا حالش خوب نیست و اینطوری عمل میکنه، اما من و شما نباید وقتمون رو تلف این سئوال بکنیم!  

من  میگم اصلا از همه مزایا و فواید واضح این کار کانادا هم که بگذریم، همین «دیوانه وار» بودنش رو من و شما باید جشن بگیریم!  چرا؟  چون چیزی که در واقع به جمهوری اسلامی اجازه داده مثل یک بچه پررو اینهمه سال دنیا رو به مسخره خودش بگیره دقیقا همینه که دولتهای بزرگ معمولا «حساب شده» و «منطقی» کار میکنن و تصمیم میگیرن، در حالی که جمهوری اسلامی از همون اولش بناش رو گذاشته بوده روی دیوانه بازی و کله خر نمایی و فرمون و ترمز بریدن و منطقه قرق کردن و عربده کشی و الوات بازی.  بنا بر این تنها روشی که جلوی این رژیم کله خر ترمز بریده الوات دهن دریده جواب میده کارهای دیوانه وار و غیر منطقی و غیر قابل پیش بینیه،  یعنی دقیقا همین کاری که حضرت هارپر انجام داده.  من میگم من و شما به جای اینکه بشینیم غصه دیپلماسی کانادا را بخوریم باید بشینیم لذت این مشتی که حواله چونه جناب آغا شده رو ببریم و سعی کنیم از اون به نفع خودمون و ملتمون استفاده کنیم...




پدر ملت ایران اگر این بی پدر است! ملاقات بی شرمانه خامنه ای با سه جنایتکار منفور جهان



یک مثلی هست که میگه «بگو با که دوستی تا بگویم تو کیستی».  حالا مصداق عالیش شده جریان این «رهبر» فلان فلان شده ما و دوستای صد تا یه غازش.  وضعیت مای بدبخت هم که شده مثل بچه های یه خونواده ای که یه  بابای شیره ای  بی فرهنگ  لات  چاقو کش داشته باشن که چند وقت یه بار هم دوستهای آشغال مثل خودش رو به خونه میاره و باهم میشینن حالا یا عرق خوری یا وافور کشی یا هم یاوه گفتن و فحاشی.

حالا شما ببین، الان توی دنیا که به قول معروف دیگه شده مثل دهکده که همه همدیگه رو میشناسن، شما ببین این بلانسبت «رهبر» ما چه آشغالهایی رو جمع کرده دور خودش، اینهمه آدم و انسان و رهبر توی دنیا هست، این وسط سه نفر هستند که در تمام دنیا معروف هستند و  انگشت نما به آشغال بودن، الوات و جاهل بودن و بی پدر و مادر بودن، هیچ جا، هیچ مناسبت بین المللی هم نه کسی راهشون میده معمولا، نه خودشون میرن.  حالا این یعنی تصادفیه که همین سه نفر نه فقط میان تهران بلکه هر سه تاشون میرن با شخص خامنه ای رهبر (بلانسبت حاضرین)هم ملاقات میکنن؟! 
شما ببین، این سه تا کی هستن مثلا:  

یکیش عمر البشیر، رئیس جمهور سودانه که  به خاطر کشتار و نسل کشی که توی  دارفور راه انداخته الان از طرف همه دنیا خودش و دولتش تحت تحریم هستن، حتی  دیوان بین‌المللی کیفری لاهه هم که هیچوقت چنین کاری نکرده بوده حکم بازداشتش را به اتهام ارتکاب "جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت" صادر کرده...




یکی دیگه اش کیم یونگ نام، رئیس کشور و صدر هیات رئیسه مجمع عالی خلق کشور کره شمالیه،  که به نظرم شیخ سعدی و خواجه حافظم میدونن چه آشغالیه و چه بلایی بر سر کره شمالی و مردمش آورده، و خوب از طرف اهالی دهکده  هم تحت تحریم هست و کلا از جامعه جهانی طرد شده.




اونوقت سومیش کیه؟!   رابرت موگابه، رهبر زیمبابوه.  یعنی کسی که آنقدر وحشی گری کرده و آدم کشته توی مملکت خودش که کلا زیمبابوه رو تبدیل کرده به جهنم، و بلایی به سر کشورش آورده که قحطی و خشکسالی پدر مردمش رو در آورده، خودش هم که تحت تحریمه و کلا همه دنیا به چشم نفرت بهش نگاه میکنند.




اینها هر سه تاشون نه تنها دعوت شدن و هفته گذشته اومدن به کشور ما، بلکه هر سه تاشون هم رفتن نشستن با خامنه ای گل گفتن و گل شنفتن، یا همون که گفتم، به خونه ما اومدن و با بابای بی پدر و مادرمون سر بساط نشستن، و خامنه ای هم با وقاحتی که شنیدم حتی توی بچه گیش هم تا این حد نبوده، از هر سه اینها تعریف کرده که چه آدمهای خوبی هستن.  

آخه آدم این چیزا رو کجای دلش بذاره؟  خیلی خیلی عذر میخوام، گلاب به روی شما، اما به قول مرحوم میرزاده عشقی، پدر ملت ایران اگر این بی پدر است، به چنین ملت و گور پدرش باید رید.



دوشنبه

دو نکته جالب کوچولو در تورات: سنگسار و نسل کشی


دعوت کردن قوم بنی اسرائیل  توسط خاخامنه ای شان  به دعا  برای نابودی ایران و ایرانیان، و میزان حماقتی که در حرفش بود بهانه ای شد تا بالاخره بشینم و یک موضوعی که مدتی توی فکرم بوده که بنویسم رو براتون بگم.  همونطوری که میدونین،  چند سالیه حسابی «مد» شده  توی مملکتمون  که ملت دنبال چیزهای «جالب» در قرآن و حدیث و کتب مذهبی به ماهیگیری بروند و هر چند وقتی با یک جمله و دستور و حکایت قصاری برگردند و به دیگران نشان بدهند که چقدر وحشیگری و عدم رعایت حقوق انسانی و عدم برابری زنها و غیره در قرآن هست.

اینها البته همه خوبه و من کاملا موافقم، اما یک مشکلی که هست اینه که یک عده دیگه ای این وسط میان اونها هم به ماهیگیری، منتهی از آب گل آلوده.  بگذریم، شرحش وقت میبره، به جاش حرفمو بگم که اگر شما فکر میکنید قرآن خیلی وحشی هست، باید یک نگاهی به انجیل های عهد قدیم و جدید بکنید، بخصوص عهد قدیم یا همون تورات، که کتاب یهودی ها باشه.  جدی میگم.  اگه فکر میکنید قرآن مثل باغ وحشه، برید یه نگاه کوتاهی به تورات بکنید تا متوجه بشید که قرآن در مقابل تورات تقریبا مثل شعر سهراب سپهری هست در مقابل بحار الانوار :)

من اینجا چند تا نمونه از فقط دو مورد دستورات تورات را براتون ذکر میکنم، یعنی در مورد سنگسار کردن خاطیان، و در مورد  نسل کشی قبایل و «امت» های غیر اسرائیلی.  اینها مشت نمونه خروار هستند، اگر بیشتر میخواهید خودتان بروید تورات را پیدا کنید و بخوانید و حالش را ببرید!


سنگسار:  

پسر ناباب  را سنگسار کنید:
اگر کسی را پسری سرکش و فتنه انگیز باشد، که سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد و هرچند او را تادیب نمایند ایشان را نشنود، پدر و مادرش او را گرفته نزد مشایخ شهر به دروازه محله اش بیاورند.  و به مشایخ شهر بگویند «این پسر ما سرکش و فتنه انگیز است.  سخن ما را نمی شنود و مسرف و میگسار است.»  پس جمیع اهل شهر او را به سنگ سنگسار کنند تا بمیرد، پس بدی را از میان خود دور کرده ای و تمامی اسرائیل چون بشنوند پند خواهند گرفت.  (سفر تثنیه، بند ۲۱)


نوعروسی که باکره از آب در نیاید را سنگسار کنید:
اگر کسی برای خود زنی گیرد و چون به او درآید او را مکروه بدارد و به او نسبت ها بدهد و بگوید این زن را گرفتم و چون با او نزدیکی کردم او را باکره نیافتم، آنگاه پدر و مادر آن دختر نشانه های بکارت دختر را نزد مشایخ شهر ببرند . . . لیکن اگر این سخن راست باشد و علامت بکارت آن دختر پیدا نشود، آنگاه دختر را نزد در خانه پدرش بیرون آورند، و اهل شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد، چونکه در خانه پدر خود زنا کرده و در اسرائیل قباحت نموده است.  (سفر تثنیه، بند ۲۲)

زن و مرد زنا کار را سنگسار کنید:
اگر مردی یافت شود که با زن شوهر داری همبستر شده باشد، پس هردو، یعنی مردی که با زن خوابیده است و زن، سنگسار شوند تا بدی از اسرائیل دور گردد.  (سفر تثنیه، بند ۲۲)


زنی که در شهر مورد تجاوز قرار گرفته را همراه تجاوز کننده اش سنگسار کنید!
اگر دختر باکره ای به مردی نامزد باشد و دیگری او را در شهر یافته با او [به زور] همبستر شود، پس هردوی ایشان را از دروازه شهر بیرون آورید، ایشان را با سنگها سنگسار کنید تا بمیرند؛ دختر را چون که در شهر بود و فریاد نکرد، و مرد را چون که زن همسایه خود را ذلیل ساخت. پس بدینگونه بدی را از میان خود دور کرده ای.



اما  نسل کشی و قتل عام: 


در بخش های متعددی  از تورات یهوه به اسرائیلیان تاکید میکند که آنها امت برگزیده خدا (یهوه) هستند، و باید بروند با امت های مختلف بجنگند و آنها را  از سرزمینهایشان بیرون کنند چرا که یهوه آن سرزمینها را به ایشان بخشیده، و پس از پیروزی بر آن ملت ها اسرائیلیان نه تنها  بایستی تمام علایم دینی و عقیدتی آنها را تخریب کنند تا هیچ نشانی از آن نماند، بلکه بایستی به «نسل کشی» بپردازند و کوچک و بزرگ و زن و مرد و حتی تمام موجودات زنده شهرهای آنها را «بالکل» نابود کنند تا هیچ نشانی از نسل آنان بر زمین باقی نماند و دیگر هرگز خطری از سوی آنان متوجه قوم اسرائیل و خدایشان یهوه نگردد.  چند نمونه از این فرامین  واضح:

چون یهوه خدایت تو را به زمینی که برای تصرفش به آنجا میروی درآورد، و امت های بسیار را که حتیان و جرجاشیان و اموریان و کنعانیان و فرزیان و حویان و یبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیم تر از تو باشند، از پیش تو اخراج نمایند.  و چون یهوه خدایت ایشآن را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشآن را مغلوب سازی، آنگاه  تمام ایشان را باالکل هلاک کن و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما . . . مذبح‌های ایشآن را منهدم سازید، و تمثالهای ایشان را بشکنید و اشیریم ایشان را قطع نمایید و بتهای تراشیده ایشآن را به آتش بسوزنید، زیرا که تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدسی هستی.  یهوه خدایت تو را برگزیده است تا از جمیع قومهایی که بر روی زمین اند، قوم مخصوص برای خود او باشی.  (سفر ثنویت، بند ۷)

اگر در باره یکی از شهرهایی که یهوه خدایت به تو به جهت سکونت می دهد خبریابی که بعضی پسران بلیعال از میان تو بیرون رفته ساکنان شهر خود را منحرف ساخته و گفته اند برویم خدایان دیگری را عبادت کنیم، آنگاه به خوبی تفحص و تجسس کن و اگر این امر صحیح و یقین باشد البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و آن را با هرچه در آن است و حیواناتش را هم به دم شمشیر هلاک نما و همه غنیمت آن را در میان کوچه اش جمع کن و شهر را با تمامی اموالش برای یهوه خدایت به آتش بالکل بسوزان و آن تا به ابد تلی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد.  (سفر تثنیه، بند ۱۳)

 چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا بکن.  و اگر تو را جواب صلح بدهد، و دروازه ها را برای تو بگشاید، آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند.  و اگر با تو صلح نکرده با تو جنگ نمایند، پس آن شهر را محاصره کن و چون یهوه خدایت آن را به دست تو بسپارد جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش.  لیکن زنان و اطفال و حیوانات و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یهوه خدایت به تو دهد، بخور.  به شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهر های این امت ها نباشند چنین رفتار نما.  اما از شهرهای این امت هایی که یهوه خدایت به تو میدهد، هیچ موجودی را زنده باقی مگذار، بلکه ایشآن را، یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فرزیان و حویان و یبوسیان را، چنانکه یهوه خدایت تو را امر فرموده است بالکل هلاک بساز.  (سفر ثنویت، بند ۲۰)


چون بخش عمده  نقل قول ها را از کتاب پنجم تورات، مشهور به سفر تثنیه (Deuteronomy) گرفته ام، و برای کسانی که ممکن است باور نکنند و حوصله یا توان پیدا کردن تورات فارسی را هم نداشته باشند، ترجمه کامل سفر تثنیه را همین پائین گذاشته ام، بروید بخوانید و کیف کنید (هم میتوانید همینجا بخوانیدش، هم میتوانید به عنوان فایل pdf دانلودش کنید).


Deuteronomy - سفر تثنیه

یکشنبه

تصویر جالبی از اووادیا یوسف رهبر حزب شاسکول در اسرائیل

به گزارش آیت الله بی بی سی، این جناب خاخام  یوسف، که رهبر حزب شاس هست،  خواستار دعا برای نابودی ایران و ایرانی شده!
ضمنا دوستی از اسرائیل نامه نوشته بود و میگفت اسم اصلی حزب «شاسکول» است، که در مطبوعات از فرم کوتاهش یعنی «شاس» استفاده میشود.


یه چیزی هم که توش موندم اینه که (بزنم به تخته) چقدر این سید یوسف شبیه به سید علی، رهبر حکومت شاسکول خودمون هست (این دو تا عکس پائین صفحه رو هم ببینید). حدس خودم اینه که اینها دو تا برادر دوقلو بودند، بعد خدا با زنش یه روز که حوصله شون سر رفته بوده شرط بندی کردن  و این دو تا برادر  رو گذاشتن توی دوتا سبد، یکیشون انداختن تو رود نیل، اون یکی رو توی  فرات، ببینند بزرگ شدن چی میشن...