پنجشنبه

میخواهید بدانید چطور شد که عرب های خلیج فارس «دُم» در آوردند و جرات کردند اسم خلیج فارس را عوض کنند؟ این گفتگوی خلخالی با شیخ امارات را بخوانید







این بریده از روزنامه کیهان متعلق به هشتم خرداد ماه سال ۱۳۵۸ را بخوانید  که تحت تیتر «آیت الله خلخالی در دوبی گفت:‌خلیج فارس خلیج اسلامی است» منتشر شده. میگوید:
دوبی - خبرگزاری فرانسه - خبرگزاری امارات متحد عربی گزارش داد آیت الله خلخالی یکی از رهبران مذهبی ایران روز یکشنبه در دوبی اظهار داشت:
خلیج «عرب-فارس» یک «خلیج اسلامی» است.  آیت الله خلخالی در پایان ملاقات و گفتگو با شیخ راشد سعید آل مکتوم نایب رئیس کشور امارات متحد عربی تاکید کرد ایران تمام نام گذاری های ساختگی را که امپریالیسم به «خلیج» نسبت میدهد رد میکند زیرا این «خلیج» در پی موفقیت انقلاب ایران تبدیل به یک «خلیج اسلامی» شده است.  رژیم سلطنتی ایران «خلیج» را به عنوان «خلیج پارسی» تلقی میکرد، اما اعراب که معتقد بودند این یک خلیج عربی است به این نام گذاری اعتراض داشتند....
خبرگزاری آسوشیتد پرس نیز گزارش داد: آیت الله خلخالی یک ساعت با شیخ زاید، امیر امارات عربی متحد در ابوظبی دیدار کرد و اظهار داشت: «از اکنون خلیج فارس به عنوان خلیج اسلامی معروف خواهد بود.»

شنبه

چرا محمد قریشی توانست دنیا را بگیرد، اما ابوبکر بغدادی موفق نخواهد شد؟






تفکرات و رفتارهای  بنیاد گرایانه «دولت اسلامی» یا همان  «داعش» خیلی از ما را به یاد تاریخ و حکایاتی که از روزهای «صدر اسلام» شنیده ایم می اندازد.   علاوه بر ماهیتی عمیقا ایدئولوژیک، استراتژی النصر بالرعب نیز که یکی از استراتژی های پایه در جنگ های سربازان محمد و جانشینانش بود در تاکتیک های داعش نیز به استراتژی اصلی تبدیل شده است، و همچنینند روش هایی مثل جنگ غیر کلاسیک و مبارزه سبک، گفتمان آزاد سازی مظلومان، و در عین حال تلاش برای تحکیم پایه های اقتصادی گروه و گرد آوری توان مالی  از طریق ارجحیت دادن حمله به منابع اقتصادی، و یا تاکتیک نابود سازی گروه های غیر مسلمان اهل کتاب در صورتی که جزیه ندهند و پاکسازی قومی کامل گروه های غیر مسلمان و غیر اهل کتاب  و یا به غنیمت بردن زن های آنان.

آنچه این روزها در صحراهای عراق و شام اتفاق میافتد صحنه ای ایجاد کرده که به دنیا اجازه میدهد باز سازی داستان های صدر اسلام را به طور زنده مقابل چشم خودشان مشاهده کنند، و بخصوص با تکیه سنگین داعش بر وسائل ارتباط جمعی برای گستردن دو پیغام همزمان خودشان (گستردن رعب و هراس، و به خود خواندن ضعفا و ناراضیان) این صحنه بیش از پیش در چشم جهان قابل روئیت گردیده. 

اما این نکته آخر، یعنی استفاده موفق داعش از وسائل ارتباط جمعی آنلاین، اگرچه یک روی آن  این است که موجب موفقیت گسترده این گروه در گسترش پیغام شان شده است، اما روی دیگری هم دارد، و آن روی دیگرش غیر ممکن شدن پیروزی داعش به روشی مشابه محمد پیغمبر اسلام است.

سربازان محمد دو دلیل اصلی برای پیروزی داشتند، که هردوشان را سپاهیان داعش هم دارند: ۱)  عقیده ای بسیار عمیق و محکم به پشتیبانی خدا از تفکراتشان و برحق بودن دلیل جنگیدنشان، و در نتیجه آماده بودن برای مرگ در راه آن عقیده، و ۲) نداشتن یک حکومت پایه دار و سلسله مراتب مرکزی که در کنار استراتژی النصر بالرعب موجب عدم پابند بودن آنان به عرفیات معمول جنگ و نشان دادن خشونت بیش از حد چه در جنگ و چه در رفتار با مردمانی که تحت تسلط آنان میآمدند گردیده بود، و در نتیجه ایجاد روحیه ای بسیار بالا در آنان و حکمروایی هراس شدید بر مردمانی که مورد حمله شان قرار میگرفتند.  این دو عامل و نتایج ناشی از آنان، در کنار جدی گرفته نشدن آنها  توسط حکومت های مرکزی تمدن های بزرگ زمان یعنی ایران و روم، موجب شد که مسلمانان بتوانند در سکوت نسبی اما به واسطه همان دو خصیصه خود با سرعت به پیش بروند تا جایی که نهایتا آنقدر سرزمین و مردمان را به تسلط خود در آورند و آنان را تحت خشونت بی نهایت خود به اسلام بگروانند و سرباز خود گردانند که این هردو قدرت متمدن را در نهایت شکست بدهند.

اما اینکه میگویم امروز سربازان داعش قادر به چنین کاری نخواهند بود، و آن را به تکنولوژی ارتباط جمعی ربط میدهم از این جهت است که دنیای امروز درست به دلیل وجود همان تکنولوژی ها و تکنولوژی های مرتبط، آن جهان گسترده و بی در و پیکر هزار و چهارصد سال پیش نیست، و واقعیت وجودی گروهی امثال داعش به سرعت در آئینه رسانه های جمعی آنچنان انعکاسی یافته است که نه تنها مردم دنیا از حقیقت خشونت های اینان به راحتی مطلع میشوند، بلکه دولت های بزرگ نیز به راحتی و به سرعت متوجه خطری که در صورت گسترده شدن حیطه نفوذ  همین گروه افراطی ظاهرا بی مقدار میتواند متوجه آنان بگردد شده اند.  امروز به دلیل همان تکنولوژی ها هم مردم دنیا و هم قدرت های بزرگ آن قادرند در مقابل تهدیداتی غیر انسانی از قبیل داعش یا طالبان گرد هم آیند و به صورت نیروهایی کمابیش واحد و هم جهت عمل کنند، امکانی که در زمان پیروزی های اسلام وجود نداشت.

 به عبارت دیگر، هرچند داعش در گمان محاسباتی خودش با دست آویزی به دو اصل  نصر بالرعب و گستردن پیغام همان راهی را میخواهد دنبال کند که محمد و جانشینانش دنبال کردند، اما آنچه که تفکر اصول گرایانه آنان ظاهرا اجازه نداده متوجه شوند این است که به واسطه تغییرات اساسی که در ساختار و محتوای تفکر و تمدن انسانی به وجود آمده است هردوی این روش ها در واقع به ضرر خود آن گروه تمام خواهند شد، و اگرچه در کوتاه مدت ممکن است برایشان موجب پیروزی های مقطعی در صحراهای بی آب و علف عراق و سوریه بگردد، اما بدون تردید در دراز همین دو استراتژی به نقاط ضعف تبدیل و موجب شکست کامل آنها در مقابله با جامعه جهانی خواهد گردید.  

به عنوان مثال تصمیم گروه در مورد گردن زدن جیمز فولی آمریکایی و پخش فیلم آن در اینترنت را در نظر بگیرید.  شاید اگر رهبران داعش از هر جوانی در خیابان های یکی از شهر های عراق هم سئوال کرده بودند نظرش راجع به چنین کاری چیست، آن جوان به آنان گفته بود که چنین کاری اشتباه بزرگی خواهد بود، چرا که نه تنها چیزی به هراس، یا بهتر بگویم تنفری که آنان با سبعیت خود در دل مردم دنیا نسبت به خود ایجاد کرده اند اضافه نخواهد کرد، بلکه دولت آمریکا را هم که تا کنون نقشی حاشیه ای در برابر آنها بازی کرده ناچار به رودررویی مستقیم با آنان خواهد کرد.  کما اینکه این دقیقا اتفاقی است که افتاده است، و با پخش شدن گسترده خبر و تصاویر مرتبط به سر بریدن آقای فولی، اکنون آمریکا و متحدان غربیش اعلام کرده اند که خطر داعش برای آنان از آنچه میاندیشیده اند بیشتر است، و به صراحت گفته اند که در پی جلب همکاری دولت های منطقه، از جمله ایران و سوریه هستند تا  این «سرطان» را پیش از اینکه بیشتر از این در تن جامعه جهانی ریشه بگستراند ریشه کن کنند.

یک نتیجه روشن این واقعیت ها این است که اگرچه ابوبکر بغدادی و سربازانش چه در ذهن خود و چه در دید ناظران خود شباهت های فراوان و غیر قابل انکاری با محمد قریشی و سربازانش را به نمایش گذاشته اند، اما اینکه محمد و سربازانش موفق شدند با تاکتیک و استراتژی های مشابهی تمدن های عمده دنیا را در قرن هفتم به شکست بکشانند و مردمان را به زور شمشیر مسلمان کنند به هیچوجه دلیل این نخواهد بود که ابوبکر بغدادی خواهد توانست با استفاده از همان روش ها در قرن بیست و یکم به همان نتایج برسد.






دوشنبه

فقط توی «جمهوری» اسلامیه که توش از رئیس جمهورش سئوال میشه «به چه حقی از جانب ملت حرف میزنی؟»!


امروز خبرگزاری ایسنا از قول صادق زیبا کلام حرفهایی نوشته بود که هرچه فکرش را میکنم میبینم باید یه چیزی گفت!  

زیباکلام در مورد صحبتهای اخیر روحانی حرف میزد، و به این بخش حرفهای روحانی ایراد گرفته بود که به کسایی که به مذاکره با آمریکا مخالفند و «دلواپسند» و «تعامل هراس» هستند و گفته اند که به خودشان از ترس «میلرزند» پاسخ داده «بلرزید» و اضافه کرده «خوب به جهنم بروید یک جای گرم پیدا کنید برای خودتون.»

ایسنا نوشته: «زیباکلام در پاسخ به این که رییس‌جمهور اظهار کرده است به پشتوانه درخواست مردم مذاکرات هسته‌ای ادامه می‌یابد و مردم با آن موافقند، گفت: یک روز هم آقای احمدی‌نژاد به پشتوانه مردم اعلام کرد که توی دهن قدرت‌های بزرگ می‌زند؛ بنابراین توصیه بنده به آقای روحانی این است که این‌قدر از طرف مردم سخن نگویید.»

البته دو تا نکته هست توی این حرف که هردوشون ارزش اشاره دارند.  یکیش که غیر مستقیمه، این طعنه ای هست که زیبا کلام داره به خمینی میزنه و سخنرانی بهشت زهراش که گفت، «من به پشتیبانی این ملت توی دهن آمریکا میزنم.»  یعنی اینی که داره میگه احمدی نژاد اینطور گفته، خوب احمدی نژاد اینطور حرفی نزده، بلکه این حرف رو خمینی زده، البته خیلی ها از جمله احمدی نژاد هم به حرف خمینی اشاره کردن، اما در هر حال حرف از خمینیه. خوب، این نکته اول نکته مثبتیه که من تشویق میکنم ایشون رو که بیشتر و روشن تر تکرار کنن در آینده.

اما نکته دوم اینه که گفته « توصیه بنده به آقای روحانی این است که این‌قدر از طرف مردم سخن نگویید.»  شما رو نمیدونم، اما من که واقعا جالب بود برام که یکی پیدا بشه و به رئیس جمهوری یه مملکتی بگه آقا اینقدر از طرف مردم سخن نگو!!   حرف زیادی هم ندارم در این مورد فقط میخواستم همین بگم که اینهم از عجایب جمهوری اسلامیه که یک آدم به اصطلاح درس خونده و به قول خودش «لیبرال» به خودش اجازه میده به رئیس جمهورش بگه تو چطور به خودت اجازه میدی از جانب ملت حرف بزنی...

و یک نکته کوچولویی هم که قبل از خداحافظی بگم اینه که حالا یکی پیدا شده که مثل خاتمی توسری خور نیست و جلوی این اراذل و اوباش حزب اللهی خفه خون نمیگیره و برمیگرده دو کلمه حرف حساب بهشون میزنه، اونوقت اما امثال زیبا کلام ظاهرا لذت که نمیبرن هیچ، بلکه فریاد میزنن سرش که این چه وضعشه، چرا خفه خون گرفتی!  واقعا که...






شنبه

نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان / جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران*






نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان،
جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران

در جشن خون و آتش، در قهقرای انسان
آن جا که مهر و رافت مدفون شده به نسیان

ای شیر دشت و بیشه، ای آهوی بیابان
بنگر به حال و روز این سرزمین ویران 

دریاچه های مرده، خشکیده اند رودان
زاینده رود  و کارون، تا کرخه و بختگان 

ویرانه گشته شهرت، جنگل شده بیابان
کو آن همه طراوت، کو طرف سبزه زاران

ای خطهٔ جوانان، این سرزمین پیران
برخیز و همتی کن، آباد کن تو ایران 

دردست من بنه دست، بی باک باد و باران 
فریاد کن تو بامن، از مهر  و یاد یاران :

نه غزه و فلسطین، نه اسرائیل و لبنان
جانم فدای عشق و، عشقم برای ایران



* اسرائیل در غزه مشغول جنایت است و ما وظیفه انسانی داریم تا از جنایت های اسرائیل در غزه انتقاد کنیم و آن را محکوم کنیم، همانطور که وظیفه انسانی داریم در مقابل جنایت های هر کس در هر کجا ساکت ننشینیم.  اما فراموش نکنیم، ارتباط این مسائل با ما صرفا جنبه انسانی دارد  و نبایستی آن را با جنبه های سیاسی و مذهبی اشتباه بگیریم. دفاع ما از مظلومیت مردم غزه نه به خاطر دین و مذهب آنهاست، نه به خاطر دین و مذهب اسرائیل است؛ نه به خاطر منافع سیاسی آمریکا و اسرائیل است، نه به خاطر منافع سیاسی جمهوری اسلامی.  نه غزه، نه لبنان و نه اسرائیل هیچکدام سرزمین ما نیستند و  مسئولیت ما در قبال آنان انسان دوستانه است، نه سیاسی.