جمعه

از «اَنِ خر» تا «پشگل شتر»: مشت بعد از جنگ خامنه ای، پنج سال بعد از جنبش سبز!





خیلی حدیث و داستان میشود نقل کرد راجع به جریان پشگل شتر عایشه و عمق ذهنیت آخوند جماعت که اصولا توی همین پشگل و سرگین و هرآنچه از کمر به پائین است چرخ میزند.  اما نکته ای که زیاد توی ذهن میزنه راجع به این فتاوای جدید نوچه های خامنه ای و تشبیه جنبش سبز به شتر و رنگ سبز به پشگل شتر اینه که در واقع این تلاش بیهوده ای هست برای تلافی کردن تحقیری که به خامنه ای و به کل «منصب» ولایت فقیه در جریان جنبش سبز تحمیل شد، وقتی مردم خامنه ای را «خر» و احمدی نژاد را «ان» یا همان «پشگل» وی لقب دادند...  

اما سئوال اینجاست که این به قول معروف «مشت بعد از جنگ» هیچ فایده ای هم دارد برای مقام عظمی و نوچه های ریش و سبیل کلفتش؟  من که شک دارم.  نه تنها به قول معروف مشت بعد از جنگ را فقط بر سر خود باید زد، بلکه زیر آب ولایت فقیه و تقدسش بیشتر از آن زده شده که پشگل شتر زن پیغمبر بتواند دوای دردش بشود.  ایران و ایرانی آنچنان چهره زشت و کریه خامنه ای را دید در جریانات ۸۸ که میتوان مطمئن بود یک دگردیسی و رشد تاریخی در ذهن  جمعی آنها صورت گرفته که در نتیجه اش دیگر  نه تنها برای خود خر و پشگل های ریز و درشتش بلکه برای کل «مقام والای ولایت» هم پشیزی ارزش معنوی و اخلاقی قائل نیستیم. 

چهارشنبه

حسن روحانی: توطئه گرها را هنگام برگزاری نماز جمعه در حضور مردم به دار آویزان کنید تا تاثیر بیشتری داشته باشد

چشم بنفش مان روشن.... نیازی به شرح ندارد

تصویر:


متن:

حسن روحانی:  توطئه گرها را باید در نماز جمعه به دار بکشند

حسن روحانی نماینده سمنان یکی دیگر از ناطقین قبل از دستور در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: «در حوادث طبس بسیاری از ریزه کاری ها بود که با مسئولین امور به آنها رسیدگی کرده اند که خواهش ما اینست که به اطلاع ما و مردم برسانند و اگر مسئله طبس دقیقا دنبال میشد شاید همانموقع همه این مسائل کشف میشد و به امروز منتهی نمیشد.  نکته دیگر اینکه ما از دادگاه انقلاب ارتش میخواهیم که در مورد توطئه گران عجله نکنند و تحقیقات را در حد وسیع انجام بدهند و کاملا ریشه یابی بکنند.  و تقاضای دیگر من این است که توطئه گرها را هنگام برگزاری نماز جمعه در حضور مردم به دار آویزان کنند تا تاثیر بیشتری داشته باشد»

منبع: روزنامه «جمهوری اسلامی» سه شنبه بیست و چهارم تیرماه ۱۳۵۹، صفحه ۱۱.

تصویر صفحه کامل: 


پنجشنبه

خاک تو سر خودفروخته اون «زندانی سیاسی» که از توی زندان به اوباما نامه نوشته که جمهوری اسلامی رو تحریم نکن


 به زودی بیشتر در مورد جزئیات نامه خواهم نوشت و الان وقت ندارم زیاد وارد بحث بشم، اما عجالتا فقط میخواستم بگم خاک تو سر خود فروخته اون زندانی سیاسی بشه که از توی همون زندان برای بقای رژیم وحشی اسلامی دست و پا میزنه.  

یکشنبه

جناب روحانی، اگر واقعا علاقه دارید برخورد دنیا با ایران بر اساس «تکریم» باشد، با حذف «مرگ بر» این و آن از جلسات رسمی شروع کنید


حسن روحانی در مراسم تحلیف خودش حرفای خوبی زد، اما اگر ما ملت تنها یک چیز را  طی هشت سال دروغ گویی و لاف بیجای احمدی نژاد متوجه شده باشیم اون اینه که دوصد گفته چون نیم کردار نیست.  

اغراق ها، دروغ ها و ملت را سر کار گذاشتن های متوالی احمدی نژاد ما رو متوجه کرده که به قول سعدی، تو ای زشت کردار زیبا سخن؛ نخست آنچه گویی به مردم بکن.  جناب روحانی، این حرف شما در جریان تحلیفتان در مجلس  که فرمودید «به صراحت می‎گویم که اگر پاسخ مناسب می‌خواهید، نه با زبان تحریم، که با زبان تکریم با ایران سخن بگویید» بدون شک سخن زیباست و حرف دل همه مان.  اما جناب روحانی، اگر واقعا علاقه دارید دنیا با ایران به زبان تکریم و با احترام حرف بزند، آیا وقت آن نرسیده که بعد از سی و چند سال حمله، فحاشی و بی احترامی به هرکسی که در دنیا کسی بوده، بالاخره جمهوری اسلامی هم از دوران کودکی و جهالت جوانی خودش بلوغ پیدا کند و شروع کند به احترام گذاشتن به دنیا؟ یابه قول همان سعدی شیراز که عرض شد، وقت آن نرسیده که آنچه به دنیا میگوئید خودتان هم به دنیا همان بکنید؟  

جناب روحانی، شما حرفهایی زدید که لااقل ظاهرشان دل من یکی را خیلی خوش کرد.  گفتید به جای اینکه بنا را فقط بر ایدئولوژی بگذارید، بنای رفتارتان را بر تعادل بین  آرمان گرایی و حقوق و منافع کشور و ملت ایران میگذارید.  شما گفتید میخواهید دست دوستی به طرف دنیا دراز کنید، همان دستی که چند سالی است از طرف اوباما به سوی ایران دراز شده و جمهوری اسلامی آن را با بی حرمتی و بی تربیتی عقب زده و ندیده گرفته است.  

جناب روحانی،  اگر حقیقتا علاقه مندید که برخورد دنیا با ایران بر اساس «تکریم» باشد، حد اقل کاری که میتوانید بکنید این است که با حذف رسم «مرگ بر» این و آن گفتن از جلسات رسمی تان شروع کنید.  یادتان باشد که به قول مولانا این جهان کوه است و فعل ما ندا، هر ندایی را جواب آید صدا!

اما جناب روحانی، اگر فکر میکنید حتی این قدر هم امکان کوتاه آمدن از آرمان ها و ایدئولوژی های امام راحل تان ندارید، پس بیزحمت نه وقت ما را تلف کنید و نه دنیا را سرکار بگذارید.  بروید دنبال بمب اتم ساختن و مخفی کاری و رجز خواندن برای دنیا، و به قول همون خارجی هایی که به شما دکترا دادند، good luck!


دوشنبه

مداح اصولگرا: به آغا بگین آغا العفو... بگین ملت که ازت عذر خواهی کرد، ملت گول خورده بود، ملت مہگه غلط کردم، شما بزرگی کن و کوتاه بیا


یکی از نوحه خوان های اصول گرا امروز داشت بعد از افطار میخوند، رسید به حرفای دیروز خامنه ای که گفته بود چرا اینها عذر خواهی نمیکنند، حرفاش برام جالب بود گفتم برا شما هم بگم.  میگفت:

آی بزرگ ترا!  آهای سران سه قوه!  شما که بزرگتر مائید برید پیش آغا بهش بگید، به آغا تو رو به فرق شکافته علی قسمت میدیم به حرمت این شبای قدر کوتاه بیا.  بگین آغا ملت از شما عذر خواهی کرد که، ملت که رفت پای صندوقا و رای داد این همین عذر خواهیش بود از شما.... بگید آغا شما بزرگی کن و کوتاه بیا، آغا ملتو ببخش.  بگید آغا ملت نمیدونس چیکار میکنه، آغا ملت غلط کرد، اشتباه کرد، خطا کرد.... بگید آغاااااا آغااااااا  آااااای آاااغااااا   آغاااااا [گریه شدید حضار]... آغا ملت غلط کرد، اشتباه کرد، راه خطا رفت، ولی ملت ایران غریبه، ملت گول خورد آغااااا ملت خودش متوجه شد که خطا کرده، متوجه شد که جفا کرده، آغاااا ملت دل شما رو شکست شکست شکست [...گریه حضار بلند تر ز پیش....].  اما آغا تو بزرگی، آغا تو عزیزی، آغا تو سروری، آغا تو مظلوووووومی [خود مداح به گریه شدید میافتد] . . . . آی بزرگ ترا!  برید به آغا بگید آغا ملت میگه غلط کردم، عذر میخوام دیگه ازین کار انمیکنم.... بگین آغا تو بزرگی کن و کوتاه بیا..... بگو العفو، العفو، العفو بگو، بگو العفو، العفو، العفو....[ صدای گریه شدید حضار و صدای العفو خواندن آنها در هم میپیچد...]

چهارشنبه

حسن روحانی، فعال تویتری!


آیا میدانستید که دکتر حسن روحانی رئیس جمهوری آینده دارای دو حساب فعال تویتری، یکی به فارسی و یکی هم به انگلیسی است؟ 

برای آنهایی که دوست دارند افکار و حرفهای روحانی را از نزدیک و شخصا تعقیب کنند مشکل میتوان موقعیتی بهتر و مناسب تر از تعقیب حساب یا حسابهای حسن روحانی را مجسم کرد، بخصوص که ایشان ظاهرا حسابی بسیار فعال دارد و افکار و ایده های خودش را به طور مرتب در هردو حساب فارسی و انگلیسی خود منتشر میکند.

جهت اطلاع دوستان علاقه مند: 

نام حساب تویتری انگلیسی روحانی @HassanRouhani است و میتوانید حسابش را اینجا ببینید

نام حساب تویتری فارسی روحانی @rouhani92 است، و حسابش را هم میتوانید اینجا ببینید.





سه‌شنبه

سابقه دولت استرالیا در غرق کردن کشتی های پناهجویان و سکوت رسانه های دولتی استرالیا و انگلیس

«برای پناهجویان ایرانی در استرالیا» ‌کاری از شاهرخ حیدری

اگر همزمانی غریب غرق شدن کشتی حامل پناهجویان و مرگ دهها پناهجوی ایرانی و سری لانکایی با اظهارات اخیر نخست وزیر استرالیا که از عدم پذیرش قطعی پناهجویان به استرالیا و فرستادن آنها به کشور فقیر و آشفته «گینه نو» خبر داده بود در نظرتان عجیب می آید در سوء ظن خود تنها نیستید.  

اگر از آن دسته افرادی هستید که اخبار را مرتب تعقیب میکنید، به احتمال زیاد متوجه شده اید که در حدود دو هفته گذشته بخش بزرگی از مطبوعات و رسانه های مرتبط به دولت های انگلیس و استرالیا موج گسترده ای از تبلیغات در جهت جلوگیری از ورود پناهندگان به خاک استرالیا را آغاز کرده اند.  تبلیغاتی که قسمت عمده آن مبتنی بر ترساندن پناهجویان با قصد منصرف کردن آنان از سفر به استرالیا بخصوص از طریق راههای دریایی است.  

آنچه که شاید حتی اندیشیدن به آن هم برای شما مشکل بوده باشد این امکان است که دولت استرالیا عملا در سابوتاژ و غرق کردن کشتی حاملی پناهجویان دست داشته بوده باشد.  اما اگر این امکان در نظرتان بسیار دور از ذهن میآید، بهتر است دوباره فکر کنید، و یا از آن هم مهمتر، بهتر است به سابقه شناخته شده دولت استرالیا در غرق کردن کشتی های پناهجویان رجوع کنید!

سابقه خشونت و جنایت های دولت استرالیا بر علیه پناهنده ها داستانی طولانی است که در طی  قرن بیستم به شکل های علنی و غیر علنی ادامه داشته است. فراموش نکنید که تا همین چند دهه پیش، یعنی تا اواسط دهه هفتاد میلادی، دولت استرالیا قانونی باور نکردنی به نام «استرالیای سفید» را تعقیب میکرد که طبق آن به افراد غیر «سفید پوست» اجازه مهاجرت به خاک استرالیا داده نمیشد.  اما در سالهای اخیر پس از لغو قانون استرالیای سفید تحت فشارهای داخلی و خارجی، مقاومت شدید دولت استرالیا در مقابل ورود پناهجویان غیر سفید پوست به آن کشور بارز و آشکار بوده است.  کمپ هایی که در آن دولت استرالیا پناهجویان را زندانی میکند در سالهای اخیر بارها شاهد طغیان ساکنین خود بوده اند که سعی کرده اند اعتراض خود به فشار های طاقت فرسای مامورین بر پناهجویان و رفتار با آنان به شیوه زندانیان را به گوش جهانیان برسانند.  شورش اخیر پناهجویان ایرانی در کمپ/بازداشتگاه نائورو تنها یک نمونه از این طغیان هاست.

اما آنچه که شاید در سبعیت از تمام جنبه های اجتماعی و قانونی نژاد پرستی جامعه و دولت استرالیا پیشی بگیرد تلاش های متعدد دولت استرالیا برای بستن راههای آبی به آن کشور بر پناهجویان از طریق سابوتاژ و غرق کردن کشتی های آنان در میان اقیانوس می باشد.  برای مثال در سال ۲۰۰۲ رسانه های متعددی خبر از دست داشتن مستقیم ماموران دولت استرالیا در غرق کردن یک کشتی حامل صد ها پناهجو در آبهای بین اندونزی و استرالیا دادند. در سالهای بعد  با درز اطلاعاتی جدید از پرداخت پول توسط دولت استرالیا به خرابکاران برای سابوتاژ و غرق کردن کشتی های حامل پناهجویان، و از جمله با انتشار چند کتاب (مثلا این کتاب و یا این کتاب) در این مورد این موضوع باز با  انتشار در رسانه ها انعکاسی مجدد یافت.   طی این عملیات خرابکاری بیشتر از سیصد و پنجاه پناهجو غرق شدند. باز در سال ۲۰۰۹، زمانی که بار دیگر یک کشتی حامل پناهجویان که اغلب آنان افغان بودند در آبهای اقیانوس بین اندونزی و استرالیا غرق شد و پنج نفررا به کام مرگ کشاند، رسانه های زیادی  گزارش کردند که آن کشتی نیز از طریق سابوتاژ غرق گشته، و احتمالا ماموران اندونزی با پول دولت استرالیا آن را طعمه حریق ساخته اند. روزنامه گاردین اخیرا در مقاله ای با  «عمیقا شرم آور» خواندن رفتارهای دولت استرالیا در قبال پناهجویان، به دخالت های متعدد دولت استرالیا در غرق کردن کشتی های مهاجرین اشاره کرده است. 

بدون شک سابقه تاریخی و اطلاعات موجود در مورد رفتارهای جنایت کارانه و نژاد پرستانه دولت استرالیا در قبال پناهجویانی که به خاک این جزیره بزرگ پناه می آورند گسترده تر از آن است که در این مطلب کوتاه نقل شود، و خواننده های علاقه مند میتوانند از طریق بررسی اینترنت اطلاعات فراوانی در این زمینه پیدا کنند.  اما نکته آنجاست که رسانه هایی از قبیل «بی بی سی» که در یکی دو هفته گذشته با شرکت و همکاری در موج پروپاگاندای گسترده دولت استرالیا به تلاش جدی برای منصرف کردن پناهجویان ایرانی از تلاش برای رسیدن به استرالیا پرداخته است، در واقع با منعکس نساختن نقش واقعی دولت استرالیا نه تنها به آندسته از افرادی که ممکن است به پناهجویی در استرالیا نیاز داشته باشند، بلکه در واقع به نقش و مسئولیت رسانه ای خویش نیز خیانتی جدی انجام میدهند. 


پنجشنبه

یک پیشنهاد عملی برای دوستانی که میخوان بی بی سی رو بایکوت کنند:


دوستانی که میخوان خبرگزاری دولتی انگلیس، بی بی سی، رو به دلیل خرابکاری ها و غرض ورزی های مفرطی که در حق مردم ایران انجام داده بایکوت کنند اخیرا به لینک هایی که از سایت بی بی سی در بالاترین داده میشوند منفی میدهند.  ضمن اینکه الزاما مخالف با این عمل نیستم، اما پیشنهاد میکنم روش بهتری پیدا کنیم که به دوستان کاربر خودمان در بالاترین بیخود ضربه نزنیم: اگر دلیل منفی دادن مان به لینک های بالاترین آن است که لینک ها داغ نشوند و دیده نشوند و میزان کلیک و درنتیجه میزان بازدید از سایت بی بی سی بالا نرود، شاید روش مناسب تر آن باشد که خبرهای بی بی سی را در وبسایت ها و وبلاگ های خودمان «کپی» کنیم و سپس از آنجا  به بالاترین لینک کنیم، با ذکر این که این خبر کپی از بی بی سی است.   این کار از لحاظ قواعد و قوانین اینترنت  مشکلی نخواهد داشت چرا که  نه تنها در سایت خودمان منبع و مرجع مطلب را ذکر میکنیم، بلکه میتوانیم حتی لینک به صفحه مربوطه در بی بی سی را هم در وبسایتمان اضافه کنیم.  اما به این ترتیب خوانده شدن خبرها و کلیک شدن لینک های بالاترین به حساب بی بی سی ریخته نخواهد شد و عملا آن سایت را تحریم و بایکوت خواهیم کرد، لااقل تا هنگامی که حواسش را بیشتر جمع کند، به ملت ما اینقدر توهین نکند و خرابکاری ها و موضع گیری سیاسیش را  حد اقل کمی ظریف تر و زیرکانه تر انجام دهد. 

شنبه

سخنی خدمت دوستانی که پرسیده اند کلید روحانی کدام قفل را قرار است باز کند...



فراوان پرسیده اند.  آخرینش همین دیروز مثلا، که وبلاگ امید دانا سئوال کرده بود «پس کلید آقای روحانی کدام قفل را باز میکند؟».  تازه آنهایی هم که نپرسیده اند بدون شک توی دلشان همین سئوال هست که این کلید گنده ای که جناب روحانی سر دست بلند کرد و آن را نماد انتخاباتی خودش کرد این کلید چیست و چه قفلی را قرار است باز بکند؟

البته نه میخواهم بی انصافی کنم و نه اینکه بگویم به اصلاح طلب ها یا به قول خود جناب روحانی به اعتدال طلب ها اعتمادی نیست و هدفی ندارند غیر از نگه داشتن همین وضعیت حال حاضر و نجات جمهوری اسلامی از کله پا شدن.  اما لااقل جواب این یک سئوال در مورد کلید را میخواهم صریح بگویم چون واقعا آدم ناراحت میشود که میبیند دوستان اینطور در سرگشتگی مانده اند که این کلید بالاخره کدام قفل را باز خواهد کرد.  

جواب اینجاست دوستان که اگرچه خیلی از ما متوجه نیستیم، اما کلید آقای روحانی اتفاقا کار خودش را کرده و خیلی خوب هم کرده کارش را، و آن قفلی را هم که قرار بوده باز کند باز کرده.  میگوئید کدام قفل؟! واضح نیست؟  برادر جان، اون قفلی که کلید آقای روحانی میخواست باز کند و باز هم کرد قفل کار گره خورده نظام ولایت فقیه بود، بخصوص قفل انتخابات که عمیقا و شدیدا گیر کرده بود و به هیچ وجه امکان باز شدنش موجود نبود الا به اعجاز کلید سحر انگیزی  به نام «حسن روحانی». 

اگر فکر میکنید حرفم حساب نیست کمی بیشتر فکر کنید.  اگر فکر میکنید که معضل انتخابات و نامشروع بودن آن بعد از افتضاح های ۸۸ «قفل» نبود، دوباره فکر کنید.  اگر فکر میکنید انتخاب و روی صحنه کشاندن حسن روحانی به این شکل کاملا حساب شده و نتیجه توافقات گسترده پشت پرده نبود، بیشتر فکر کنید.  و نهایتا اگر واقعا متوجه نیستید و نمیبینید که جناب حسن روحانی مثل کلیدی معجزه انگیز قفل بسته انتخابات در ایران را گشود، چشمتان را باز کنید و یک بار دیگر به حرف من فکر کنید.

عزیز برادری که میپرسی پس کلید آقای روحانی کدام قفل را باز میکند، چشمت را باز کن و به انتظار نباش، کلید آقای روحانی ماموریت خودش را چند هفته است که تکمیل کرده، و قفلی که قرار بود باز کند را به خوبی باز کرد.  شما منتظر چه هستی؟

قضیه «آمدن» حماسی روحانی



قضیه درویش و داستان «خر برفت و خربرفت و خر برفت» مشهور تر از این است که لزومی باشد  اینجا تکرارش کنم.  اما قضیه «انتخاب» شدن شیخ حسن روحانی و  به جذبه و شور و رقص درآمدن ملت ایران که «روحانی آمد و روحانی آمد و روحانی آمد» واقعا اتفاق جدید و جالبی بود، حتی برای پیرمردی مثل من.  

جای دیگری نوشتم در مورد این «حماسه» انتخاب روحانی، که حقیقتا  به استثنای شبی که کل ملت ایران را آنچنان خر کردند که دسته جمعی روی پشت بام هاشان رفتند و عکس خمینی را در ماه دیدند دیگر در عمرم سوء استفاده از ضعف ذهنی مردم تا این حد  امروز را ندیده بودم که ملت ایران را آنچنان خر کرده اند که دسته جمعی به خیابانها بریزند واز شوق انتخاب شدن روحانی برقصند.  

حقیقتا جای تبریک دارد این جمهوری اسلامی که توانسته اینطور نمایشنامه ای را بازی کند که در حالی که موسوی و کروبی هنوز در گوشه زندانهایشان نشسته اند ملت به خیابانها ریخته  و خطاب به همان موسوی آواز سر میدهد که «موسوی موسوی، رای تو پس گرفتم!»  

اما حالا که گفتم جای تبریک دارد پس اجازه بدهید یک چیز دیگه ای را هم بگویم  که طوری این قضیه را به قول معروف سبک و سنگینش میکنم میبینم حساب شده تر و «کاری» تر از آن است که بتواند کاردستی جمهوری بی دست و پای اسلامی و سربازان گمنام آن باشد.  از هرطرف قضیه که نگاه کنی میبینی ابعادش بزرگتراست، نه تنها از رفسنجانی و خاتمی و اصلاح طلبها، بلکه حتی از خامنه ای و «نظام» جمهوری اسلامی هم فراتر میرود.  

صریح بگویم، قراین و دلایل مختلفی در نظر من اشاره به این دارند که موافقت ها و بده و بستان های جدی و سنگینی پشت پرده ها بر سر موضوع ریاست جمهوری اسلامی  انجام شده، آن هم بین دسته های مختلف سیاسی داخلی و بین المللی، یعنی نه فقط بین اصلاح طلبها و رفسنجانی و خامنه ای، بلکه همچنین بین جمهوری اسلامی و دولت های غربی، از جمله آمریکا و انگلیس. 

کافی است مثلا برخوردهای صدای آمریکا و بی بی سی در مورد انتخابات و «رای آوردن» روحانی  از همان ساعت های اول انتخابات را نگاه کنید تا متوجه شوید چه میگویم.  هم  بی بی سی، هم  صدای آمریکا و هم رادیو فردا، هرسه تایشان از همان ساعت های اول با شور و شوق رئیس جمهور شدن روحانی را خبررسانی کردند و طوری رفتار کردند که انگار یک دفعه سروکله یک آدمی از آسمان پیدا شده و آمده انتخابات را برده و یک فصل کاملا جدید و پر از امید را در سیاست جمهوری اسلامی کلید زده است.  بعد هم که البته با همان سرعت عکس العمل های رسمی دولتهای انگلستان و آمریکا آمد، که هردوشان (و پشت سر آنها هم کشورهای متحدشان) همه دو نکته مشترک داشتند:  ۱) رای آوردن  روحانی را یک نوع حادثه و موفقیت بسیار عجیب و غیر منتظره و نشانگر «شجاعت مردم ایران!» تا حد  نوعی پیروزی ملت در مبارزه بر علیه رژیم قلمداد کرده بودند؛ و ۲) رئیس جمهور شدن روحانی را به مثابه آغاز یک تغییر بزرگ و فصلی جدید در شکل مراودات ایران با جامعه بین المللی، بخصوص در زمینه اتمی قلمداد کرده بودند. 

یک نکته جالب تر هم که همین امروز در اخبار منعکس شد عکس العمل دولت کانادا بود، که در ابتدا به شکلی شفاف و روشن این عکس العمل طبیعی و قابل درک‌ را نشان داده بود و گفته بود این انتخابات خیمه شب بازی رژیم جمهوری اسلامی است و این کاندیدا ها نیز همه به هر حال عروسک های خامنه ای و نظام هستند.  اما بعد از چند روز ظاهرا هارپر و کابینه اش به نحوی «توجیه» شده اند، تا حدی که در یک چرخش غیر قابل باور و حیرت انگیز امروز «جان بیرد» وزیر امور خارجه کانادا هم دقیقا ادبیات مسئولان دولت های انگلیس و آمریکا را تکرار کرد و گفت دولت کانادا به مردم ایران «برای رای شجاعانه اشان در انتخابات رياست جمهوری در جهت وادار کردن حکومت برای شنيدن صدای ملت» تبریک میگوید!  یعنی همان انتخاباتی که خیمه شب بازی نظام بود ناگهان تبدیل شد به پیروزی ملت بر علیه رژیم، همان ملتی که محروم و تحت محرومیت در یک انتخابات «جعلی» و «بی معنی» شرکت کرده بود ناگهان تبدیل شد به یک ملت «شجاع» که با شرکت در انتخابات حقوق خودش را از رژیم ستانده است، و همان عروسک  خامنه ای هم ناگهان تبدیل شد به ناجی احتمالی مردم ایران.  ظاهرا نماینده دولت کانادا در جلسات  برنامه ریزی انتخابات جمهوری اسلامی شرکت نداشته و اخبار و توضیح اینکه چه موضعی قرار شده بگیرند  را هم دیر به اطلاعش رسانده بودند!

پس خلاصه کلام من این که قضیه این انتخابات و نتایجش یعنی از کیسه در آورده شدن مهره ای به نام «روحانی»، از  اصلاح طلبها و نظام ولایت فقیه گذشته، و بوی موافقت های پشت پرده بین المللی میدهد.  اما اجازه بدهید این را هم روشن کنم که این حرف الزاما به معنی این نیست که با رئیس جمهور شدن روحانی مخالفتی داشته باشم یا فکر کنم این اتفاق بدی بوده و توطئه ای است که باید جلویش بایستیم.  اتفاقا برعکس، من اگرچه فعلا هنوز حیرت زده ام، اما با یک نوع امیدواری به این قضیه نگاه میکنم.  دلیلش هم ساده است البته، به این صورت که اگر واقعا چنین زد و بندی در سطحی که من ظنش را دارم اتفاق افتاده باشد، این تنها معنیش این میتواند باشد که جمهوری اسلامی متوجه شده که دارد با سر سقوط میکند و به قول آن مسئول آمریکایی «چرتش پاره شده» و از خواب بیدار شده و تصمیم گرفته هرچه سریعتر این سوراخی که دارد کشور و مملکت و طبعا جمهوری اسلامی و نظامش را همه با هم در دریا غرق میکند را تعمیر کند، پیش از آنکه نه از تاک نشانی بماند و نه از تاک نشان.  

پس من شخصا چنین زد و بستی را به فال نیک میگیرم،  چرا که اگرچه به قول نوری زاده این اتفاق باقی ماندن جمهوری اسلامی را تا چند سال دیگر ممکن است تضمین کرده باشد، اما در عوض اگر حقیقتا این جریان در کار باشد و روحانی مهره ای ناشی از قراردادهای پشت پرده جمهوری اسلامی با دولتهای غربی بر سر برنامه های اتمی ایران باشد، این نتیجه ساده را شاید بتوان  از آن متوقع بود که لااقل از یک سو فشارهای اقتصادی از دوش مردم برداشته شود، و از سوی دیگر خطر شمشیر جنگ هم از فراز سر ایران ناپدید شود.  واقعیت این است که پس از اتفاقات و تحولات سیاسی و اجتماعی که در چهار پنج سال گذشته در ایران افتاده اند، ولایت فقیه دیگر تمام معنی و مفهوم خودش را از دست داده است و پس از مرگ خامنه ای هیچ امکانی برای ادامه بقای آن به شکل چند ده ساله گذشته وجود نخواهد داشت.  از سوی دیگر در صورت آرام شدن وضع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور، به واسطه همان اتفاقاتی که عرض شد، جمهوری اسلامی به زودی دستخوش تحول، یا بهتر بگویم، استحاله بسیار عمیق و اساسی و ناگزیری خواهد شد که چه بسا چهره این رژیم را آنچنان عوض کند که قابل شناخته شدن نباشد.  بنا بر این، اگر خطر جنگ و از هم پاشی اقتصادی و یا اجتماعی از کشور مرتفع گردد، بدون شک میتوان انتظار داشت که کشورو ملت مان به زودی از بیماری ای که تحت عنوان جمهوری اسلامی بر آن سیطره پیدا کرده نیز بهبودی حاصل کند. 



پنجشنبه

مناظره کاندیداهای شهرداری نیویورک بر سر رسم «خون مکیدن» یهودیان از شومبول پسران ختنه شده



به گزارش هافینگتون پست کاندیداهای مقام شهردار شهر نیویورک دیروز در جلسه مناظره به  بحث در مورد رسم مکیدن خون از آلت تناسلی ختنه شده پسران که از رسوم کهنه یهودی میباشد، و  لزوم یا عدم لزوم صدور اجازه نامه خاص برای اجرای آن پرداختند.  

طبق این رسم که به نام «مزیزابپه» شناخته میشود دلاک، که معمولا یک خاخام میباشد، پس از ختنه کردن پسران جوان خونی را که از «شومبول» ایشان جاری است میمکد تا زخم شومبول را تبرک و «تمیز» کند.  اما این رسم گاهی منجر به مشکلات بهداشتی برای کودکان میگردد، از جمله ورود ویروسهایی از دهان دلاک به بدن کودک از طریق زخم، از قبیل ویروس هرپس و دیگر میکروب ها.  

عمل به این رسم در حال حاضر نیازمند به دریافت برگه اجازه نامه از طرف شهرداری نیویورک است که در آن والدین مسئولیت هرگونه مشکلات بهداشتی ناشی از مکیده شدن شومبول پسرشان توسط دلاک را شخصا بر عهده میگیرند، اما برخی از خانواده های یهودی به این محدودیت اعتراض دارند و معتقدند انجام این رسم دینی شان بایستی آزاد و بدون محدودیت باشد.

ویدئوی بحث فوق و نظرات کاندیدا ها را میتوانید اینجا ببینید

چهارشنبه

با چند تا کلک ساده بالاترین را تبدیل کرده اند به بیلبورد تبلیغات انتخابات! ملت، خوابیم یا بیدار؟



باید به طراحان پروپاگاندای جمهوری اسلامی این موفقیت حیرت انگیزشان را تبریک گفت!  روانشناسی جمعی را به نحو احسن استفاده کرده اند تا جایی که بالاترین را که از روز اول وجودش محوری برای مبارزه دموکراتیک با جمهوری اسلامی بوده است تبدیل کرده اند به شنبه بازاری شلوغ برای انواع و اقسام تبلیغات برای کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، و از آن مهمتر، برای خود روند انتخابات دوره یازدهم.  

واقعا خوابیم یا بیدار؟  اینقدر این وضعیت در ذهن من یکی غریب و غیر واقعی به نظر میرسه که احساس میکنم در مرز خواب و بیداری هستیم.  شاید هم این احساس همه مان باشد؟  در هر حال خیلی عجیب و غریب است.  به این فکر بکنید که از سه چهار سال پیش که آن بلاها را بر سرمان آوردند تا حدود  یکی دو ماه پیش تقریبا بر همه ما روشن و واضح بود که این حکومت با این وضعیت و رفتارهایی که با ما مردم انجام داده است به هیچوجه صلاحیت اداره کشور و بخصوص صلاحیت به راه انداختن یک «انتخابات»‌ دیگر را ندارد، و مگر اینکه چیزی شدیدا عوض بشود، مثلا موسوی و کروبی آزاد بشوند، به هیچ وجه شرکت در یک انتخابات دیگر و رای انداختن به صندوق های رای معنی و مفهومی ندارد.

حالا بیائید با هم از جزئیات یکی دو ماه گذشته بگذریم و مستقیم به امروز برسیم، و شما به من بگوئید چه چیزی عوض شده که امروز همه ما را وارد کرده اند در این حکایت «شور و شر» انتخابات و یارگیری و طرف گیری از این یا آن نامزد انتخاباتی؟  واقعا چه چیزی مگر عوض شده که امروز اینطور بالاترین لبریز شده از لینکهای مربوط به انتخابات و تبلیغ روحانی و جلیلی و عارف و یا حمله به این یا آن کاندیدا در دفاع از این یا آن کاندیدای دیگر؟   اصلا متوجه هستیم چه داریم میکنیم؟  

ماهیگیر ها یک روش مشهوری برای گرفتن ماهی تن دارند که شاید بدنباشد به دوستان یادآوری شود، چرا که شباهتش به این وضعی که این روزها در فضای مجازی به وجود آورده اند بسیار زیاد است.  آن روش این است که جایی در وسط دریا یک دسته ماهی تن را پیدا میکنند بعد شروع میکنند به ریختن مقدار زیادی ماهی ساردین یا طعمه های دیگر درست میان جمع آنها.  ماهی های تن که طعمه ها را میبینند به سرعت هیجان زده میشوند و شور و حال غریبی بینشان پیدا میشود که به «feeding frenzy» یا شور تغذیه مشهور است.  این عکسی که بالا میبینید از یکی از همین صحنه هاست.  اما نکته اینجاست که وقتی این شور و حال پیدا میشود دیگر ماهی های بیچاره که به قول معروف «جو زده» شده اند برایشان تشخیص اینکه  کدام طعمه غذاست و کدامش دام و قلاب است غیر ممکن میشود، و بقیه داستان را خودتان میتوانید حدس بزنید که عیش ماهیگیران است و عزای ماهی های بیچاره. جالب تر اینکه وقتی هیجان زدگی ماهی ها شروع میشود دیگر حتی نیازی به ریختن ساردین و طعمه واقعی هم نیست، بلکه همان طعمه های دروغین هم کار را تمام میکنند.  به این فکر کنید مثلا که وقتی با ورود هاشمی و مشایی ملت هیجان زده شدند، حتی بعد از اینکه این دو نفر رد صلاحیت شدند باز آن هیجان باقی ماند و ملت کاندیداهای دیگری مثل عارف و روحانی را تبدیل کردند به «محمل» برای ادامه حس هیجان خودشان...

بگذریم، به قول معروف در خانه اگر کس است یک حرف بس است، و من هم علاقه ای به روده درازی ندارم و همینجا تموم میکنم حرفم را.  اما فقط بگذارید یک نمونه براتون بگم تا متوجه بشید وضع چقدر خرابه:  جریان کاندیداتوری «روحانی» رو در نظر بگیرید.  پریروز رفته یک مصاحبه تلویزیونی کرده، توی مصاحبه اش به گوینده حمله کرده که تو بی سوادی و خبر نداری که مثلا در گفتگوهای تهران چه اتفاقی افتاده و برنامه اتمی چه موقعی از چه مرحله ای گذشته و از این قبیل.  بر اثر همون مصاحبه توی همین یکی دو روز یک عالمه متن و لینک فقط در بالاترین داده شده که آخ، ملت هیجان زده شده اند و شور و شوق انتخابات با این مصاحبه روحانی زنده شده!  فکرش را بکنید!  اصلا از همه مشکلات راجع به این انتخابات و تاریخ سه چهار ساله گذشته هم که بگذریم، ببینید «زنده کردن شور و شوق» توسط چه چیزی انجام شده: توسط بحث روحانی در مورد رفتار غیر قانونی جمهوری اسلامی، و دفاع «جانانه اش» از موفقیت جمهوری اسلامی در مقابل جامعه جهانی (که مثلا ما دوره خاتمی اینقدر سانتریفیوژ ساخته بودیم ، کیک زرد درست کرده بودیم این کرده بودیم اون کرده بودیم)!  یعنی دفاع از همان رفتاری که نه تنها جامعه جهانی بلکه ما ملت هم داریم زار میزنیم و میگوئیم باید متوقف شود، یعنی دنبال گیری سلاح هسته ای توسط رژیم، که در واقع نقطه و دلیل مرکزی بدبخت شدن ملت و مملکت ما در جهان بوده است و دارد کشور را به ورشکستگی و سقوط اقتصادی و حتی جنگ میرساند. اونوقت ملت ما با این بحث ایشان سر شوق و ذوق آمده که برود در انتخابات شرکت کند و مثلا به روحانی رای بدهد؟

آی ملت، خوابیم یا بیدار؟!


جمعه

پیش گویی حیرت انگیز قرآن: به زودی مسئولان جمهوری اسلامی شروع به خوردن اعضای بدن همدیگر خواهند کرد




قرآن نشانه ها و شواهد علمی و غیبی فراوانی دارد و هر هفته هم به این شواهد اضافه میشود.  اما یک پیش گویی در قرآن هست که هیچکس تا کنون توجه نکرده بوده، و به همین دلیل ذکرش برای مردم عزیزمان بسیار حایز اهمیت است.

و اما آن پیش بینی حیرت انگیز قرآن از این قرار است که خداوند متعال چنین مقدر کرده که در کمتر از یک سال آینده  مسئولان عمده و شناخته شده ای که در حال حاضر جمهوری  اسلامی ایران را سازمان میدهند  «به مانند ماران و موران» به جان همدیگر خواهند افتاد و  به زنده زنده بلعیدن یکدیگر توسل خواهند جست!

شاید از همه جالب تر این باشد که این پیش گویی در آیه نود و دوم سوره «الرعد» ذکر گردیده، و کمی دقت نشان میدهد که سوره رعد سیزدهمین سوره قرآن میباشد، که به این ترتیب پیش بینی مذکور در آیه نود و دوم از سوره سیزدهم، یا به عبارت دیگر مرادف با عدد ۱۳-۹۲، خواهد بود، که واضح است اشاره  به سال ۱۳۹۲ دارد.  

اما باید پرسید مگر در این سوره مذکور چه آمده که به چنین وضوحی  وضعیت مشوش جمهوری اسلامی را پیش گویی کرده است؟   پس اجازه بدهید آن سوره را برایتان ذکر کنم تا پاسخ سئوال را خود دریابید.  اصل عربی سوره به این شرح است: 

أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ مُحمد صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ و إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّفیهَا فقیه اسمه ولی وَمُسْتَوْدَعَهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ  كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ، وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ،  تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ.  وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ و إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّفیهَا فقیه اسمه ولی وَمُسْتَوْدَعَهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ  كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ، وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ،  تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

اما اینها که همه عربی بود، باید پرسید ترجمه و معنی این آیه چیست؟  پس اجازه بدهید تا معنی فارسی را برای شما ذکر کنم که به شرح زیر میباشد:

  پس ای محمد نیک بنگر که پروردگارت با تو چه میگوید، که همانگونه که آباء اولین تو ذکر کرده اند نام «دابه فی الارض» در دفترهای خدای تو یکسان شده با نام فقیهی به نام ولی که در سالی نه چندان دور از قیامت بر ملت عجم حکم فرمایی خواهد کرد.  و مردمان از تو خواهند پرسید یا رسول الله حکم خدای تو بر ولی چگونه است.  پس به آنان بگو که به راستی خداوند یکتاست و شریکی نیست او را، و آنچه بر ولی و قبیله او مقدور گردیده همانا آیه عبرتی خواهد بود برای گذشتگانشان، تا آن روزی که  دوستان ولی را بر یکدیگر بگماریم تا در پیش باز انتخابی منتخب به سان ماران و موران یکدیگر را از دُمگاه به دندان نیش برکشند و به خوردن بیاغازند.  پس ولی بر آنها خواهد آشوبید که شما را چه میشود چگونه است که رغبت به خوردن دست و پای برادران خود آورده اید.  اما به آنان مژده بده ای محمد که کودکان ولی به او خواهند گفت که همانا بصیرت نداشتی و آن روز به مانند فرعون برادر ما را به نام احمد همچون موسی در دامان خود پروریدی، پس باش تا امروز احمد بر نژاد و بنیادت بتازد و طومار تو و خاندانت را در هم خواهد پیچید.  پس ای رسول ما به مردمان بگو که چون آن روز از راه رسد و فرزندان و برادران ولی را ببینید که به خوردن اعضای یک دیگر رغبت آورده باشند، آنگاه آن گروه از شما که به الله و رسولش ایمان آورده اند، بر آنان است که به تهییج فرزندان ولی بپردازند و آنها را به خوردن یکدیگر راغب و راغب تر گردانند، و الله را سجده شکر به جای آورند، که خدای تو ارغب الراغبین است.

 

سه‌شنبه

مصباح یزدی: «آن نوری که دیروز در احمدی نژاد دیده بودیم امروز در چهره مشایی میدرخشد»



 
آیت الله مصباح یزدی امروز در دیدار با طلاب قم طی سخنان غیر منتظره ای «اسفندیار رحیم مشایی» را «فرزند خلف» و وارث «همان اصلحیتی که دیروز در احمدی نژاد دیده بود» لقب داد.

مصباح یزدی که چهار سال پیش نیز با صراحت از اصلح بودن احمدی نژاد به عنوان کاندیدای برتر انتخابات خبر داده بود، در ادامه سخنان خود با طلاب قم گفت، «فکر می‌کنید در این جمع‌هایی که الان در این کشور، زیر این آسمان تشکیل شده و برای مسائل انتخابات فکر و تلاش می‌کنند، اگر امام زمان (عج) بخواهد نظر لطفی بفرماید، به کدام مجموعه نگاه می‌کند؟»  وی سپس با تاکید بر اینکه«آن نوری که دیروز در  احمدی نژاد دیده بودیم امروز در چهره  مشایی میدرخشد» اضافه کرد، «خدای متعال را شاکریم که زمینه انتخاب چنین شخصیتی برای این دوره خاص از انقلاب را فراهم کرده است، و  آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که انتخاب، مشحون به کرامات و معجزات بود و از این رو توفیق شکر این نعمت را از خداوند خواستاریم.»

ن/ق 
ردیف: طنز

یکشنبه

آغای «بی بصیرت» آنقدر بد بازی کرده که هنوز انتخابات شروع نشده در خانه خودش «کیش» شد


آغای  بی بصیرت ایندفعه دیگه خودش را در بد هچلی انداخته، به نحوی که هنوز حتی انتخابات شروع هم نشده او به وضوح در حالت «کیش» قرار گرفته.

این انتخابات تنها دو تا چهره با اهمیت دارد که قادرند رای های ملت را بگیرند: مشایی و هاشمی، و هردوتاشان  دشمن خامنه ای هستند، و این یعنی الان خامنه ای خودش را در مقابل دو تا جام زهر مبینه، و تنها انتخابی که براش وجود داره  اینه که کدوم یکیش  رو سربکشه.

 اگر شورای نگهبان به مشایی اجازه کاندیداتوری بدهد که بالاخره یکی از این دو نفر  مقابل آغا خواهد ایستاد، و اگر ندهد، آنوقت هاشمی مستقیما به ریاست خواهد رسید و بالاخره فرصت این را پیدا خواهد کرد که نیش خودش را مستقیم به خامنه ای بزند و بخصوص انتقام این چهار ساله گذشته را از او بگیرد.

البته خوش خیال نباشیم، اینها هیچکدامشون دلشون به حال من و شما نسوخته، و هیچکدومشون دنبال یک ایران آزاد و آباد نیستن، اما هردوشون دشمن خامنه ای هستن، وهردوشون با ولایت فقیه مخالف. این یعنی به قدرت رسیدن هر کدومشون  به معنی شکست و ضربه سنگین به خامنه ای و نهایتا «مات» شدن ولی فقیه خواهد بود.


گیرم پرسش چشمهای خاموش ندا را فراموش کردیم؛ با نگاه خیره کروبی و موسوی از پشت میله ها چه کنیم؟




چیز زیادی برای گفتن و نوشتن نیست.  فقط این فکر و خاطره تلخ و رنج آور که ما آن ملتی هستیم چهارسال پیش به خیابانها ریختیم و فریاد زدیم که موسوی یا کروبی زندان بشه کشور قیامت میشه.   همان ملتی هستیم که چشمهای خاموش اما پرسشگر «ندا» را قاب کردیم و بردیوارها گذاشتیم، که هیچ، به همه دنیا هم «صادر» کردیم و فخر «فروختیم » که دنیا ما آنطوری که فکر میکرده اید نیستیم، بیائید و ببینید که چه ملت با شرافتی هستیم و چه کارها که نمیکنیم و چه جان ها که نمیفشانیم در راه آزادی و دموکراسی...

جلوی چشمهای بی شرم و آزرممان اما نه فقط موسوی و کروبی را بلکه همسرانشان را هم گرفتند، زدند خفه کردند و به زندان انداختند و . . .  قیامت که نشد هیچ، هیچ غلطی هم که نکردیم هیچ، بلکه تازه فقط چهارسال بعدتر در حالی که چشمهای نگران موسوی و کروبی  از پشت میله ها به ما خیره مانده اند،  آماده میشویم که پشت سر امثال خاتمی ها و دیگر «اصلاح طلبان ولایت پذیر» جلوی صندوق های انتخابات جمهوری اسلامی و خامنه ای صف بکشیم، و اگر بحث و دعوایی هم داریم سر آن است که آیا مشایی انتخاب بهتر خواهد بود  یا رضایی، قالیباف یا رفسنجانی. 

و این سئوال رنج آور در ذهن امثال من طنین میاندازد که گیرم جان جوان و چشمهای ساکت پرسئوال «ندا» را توانستیم فراموش کنیم با این عذر ناگفته که  ندا مرده و رفته. . . .  با چشمهای خاموش اما زنده و پر سئوال کروبی و موسوی چه کنیم که از پشت میله ها به من و توی در صف ایستاده خیره مانده اند که هموطن، چه میکنی؟


جمعه

نقش من و شما در جنگ گرگ ها (انتخابات ۹۲) چیست؟




عزیز برادر از من به تو نصیحت: 

اول، این جنگ من و تو نیست، جنگ گرگ هاست سر اینکه کدامشون من و تو را بخورند. این یعنی هر طرفی را بگیری در نهایت داری طرف گرگی را میگیری که دندانهایش برای خوردن تو و بچه هایت تیز شده.  این یعنی اگر من و تو به اندازه کافی درک و آگاهی سیاسی و اجتماعی داشته باشیم این «انتخابات» رو از بیخ و بن تحریم میکنیم....

 اما اگر تو هم مثل میلیونها ایرانی متاسفانه احساس میکنی مجبوری  وارد دعوا بشی و طرفی بگیری در این جنگ گرگ ها، من پیشنهاد میکنم طرف احمدی نژاد و طایفه «منحرفین»  را بگیری.  چرا؟  چون لااقل آنها  توی روی ولایت فقیه ایستادند و خواهند ایستاد، و این یعنی اتفاقی که به خودی خودش پایه و اساس جمهوری اسلامی و بخصوص ولایت فقیه رو تخریب میکنه، وبنا بر این میتونه در نهایت منجر به یک تغییر و تحول اساسی بشه، در حالی که شغال و روباه هایی  مثل رضایی و قالیباف و خاتمی همیشه پاچه خاری ولی فقیه را کرده اند و از این به بعد هم خواهند کرد و اگر اینها سر کار بیایند به تنها چیزی که میتوان اطمینان داشت اینه که هیچ اتفاق تازه ای در صحنه سیاست کشور نخواهد افتاد، و مملکت در همین گندابی که هست خواهد ماند و روح و روان ملت  به پوسیدن و از هم پاشیدن ادامه خواهد داد.

ولی بذار اینم بگم، که این وسط فقط یک امکان هست که اگر اتفاق بیافته شاید ارزش قمار کردن دوباره رو داشته باشه، اون هم اومدن هاشمی رفسنجانیه.  نه این که از قیافه منحوسش خوشم بیاد یا از بلاهایی که بر سر ملت و مملکت آورده دل خوشی داشته باشم.  خیر، این هم یک گرگ خونخوار و بی شرافتیه مثل بقیه شون.  اما اگر هاشمی بیاد فرقش اینه که اون همینجوریش هم رقیب مهم خامنه ایه و واضحه که فعلا هم دوتائیشون به خون همدیگه تشنه هستن.  بنابراین اگر هاشمی رئیس جمهور بشه باز به همون دلیلی که گفتم، امکان این هست که شکافی که در تنه جمهوری ولایتی ایجاد میشه عمیق تر از اون باشه که تمام مردای ولی فقیه هم بتونن جلوی از هم پاشیدنش رو بگیرن... 

حالا برو بینم چه میکنی.


چهارشنبه

نظر اینشتین راجع به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات


به قول قدیمی ها، در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. اگر بازی های روانی رژیم موفق شده ذهن شما را هم در این بحث بیهوده که آیا باید در انتخابات شرکت کرد یا خیر به دام بیاندازد، توصیه میکنم این نقل قول مشهور از اینشتین را در ذهن خودتان تکرار کنید:



تعریف دیوانگی این است:
که کسی عملی را بارها تکرار کند 
و هربار منتظر نتیجه ای متفاوت باشد.




یکشنبه

نوار گفتگوی افشا شده خاتمی: توی حوض انتخابات بپرم یا نپرم؟




در فاصله کوتاهی پس از تهدید اخیر حیدر مصلحی مبنی بر امکان پخش محتویات جلسات خصوصی اصلاح طلبان،  اخیرا  یک فایل صوتی شامل گفتگوی خاتمی با اصلاح طلبان سبز در یکی از جلسه های خصوصی ایشان  در اینترنت منتشر شده است، و بخصوص بخش کوتاهی از آن که در زمینه بحث و سردرگمی خاتمی و اصلاح طلبان در زمینه شرکت یا عدم شرکت در انتخابات و نیز تعامل یا عدم تعامل با افرادی از جمله خامنه ای، رفسنجانی، موسوی و کروبی میباشد بحثهای فراوانی برانگیخته است. متن بخشی از این گفتگوی افشا شده به شرح زیر است:‌

  
 خاتمی: توی حوض انتخابات بپرم یا نپرم؟
حضار: می خوای بپر می خوای نپر

دو سه تا پشتک و وارو بزنم یا نزنم؟
 می خوای بزن می خوای نزن

گله از خامنه ای خر  بکنم یا نکنم؟
می خوای بکن می خوای نکن

شکوه از کوسهٔ اکبر بکنم یا نکنم؟
 می خوای  بکن می خوای نکن

چوب توی آستین رهبر بکنم یا نکنم؟
 می خوای بکن می خوای نکن

گریه ها در غم او سر بکنم یا نکنم؟
 می خوای بکن می خوای نکن

فوت قایم تو سماور بکنم یا نکنم؟
 می خوای  بکن می خوای نکن

چایی از بهر شما دَم بکنم یا نکنم؟
 می خوای بکن می خوای نکن

 سینه درد کشم را بدرم یا ندرم؟
 می خوای بدرمی خوای ندر

آه و فریاد به افلاک کشم یا نکشم؟
 می خوای بکش می خوای نکش

مهدی و میرحسین رو بفروشم یا نفروشم؟
 می خوای بفروش می خوای نفروش


 خاتمی با لحن گریه آلود:
دیری داری دیری دارای دارای دیری دیری دام دام
دیری داری دیری دارای دارای دیری دیری دام دام...

پنجشنبه

به رژیم سواری مجانی ندهیم: احمدی نژاد از حکومت جدا نیست


اگر میخواهید بدانید جایی مثل بالاترین تا چه حد مورد نفوذ نیروهای «غیبی» رژیم قرار دارد، کافی است به روال لینک های یکی دو هفته اخیر نگاهی بیاندازید.  چرا؟  الان عرض میکنم.

الان یکی دو هفته است که جمهوری اسلامی پروژه حذف و به زیر کشیدن احمدی نژاد را کلید زده.  همان احمدی نژادی که هشت سال تمام است به عنوان سگ بزرگ ولایت سر زنجیر سگهای کوچکتر ولایت را در دست داشته و آنها را به جان من و شما انداخته بوده، همان احمدی نژادی که برای سرکار نگه داشتنش ولی فقیه حاضر شد صدها جوان و زن و مرد ایرانی را در خیابانها و زندانها به خاک و خون بکشد و قربانی اعدام و تجاوزشان گرداند.  

امروز اما که سگ بزرگ پوزه اش را به سوی اربابش برگردانده و دندانهایش را به جناب آقا نشان میدهد، حکومت به دست و پا افتاده که هرچه زودتر این سگ را خاموش و بی خطر کند و از شرش رها بشود، و بخصوص جلوگیری از پیروزی قبیله احمدی نژاد در انتخابات پیش رو وضعی بسیار مهم و اضطراری پیدا کرده. و الان یکی دو هفته است که نیروهای گوناگون رژیم بسیج شده اند تا از زاویه های مختلف تیشه های کوچک و بزرگشان را به ریشه های احمدی نژاد و دار و دسته اش بزنند.  

اینکه نیروهای رژیم موفق خواهند شد احمدی نژاد را حذف یا حتی به اندازه کافی ضعیف کنند یا خیر، و اینکه این جنگ تا چه حد مغلوبه خواهد شد بحث جالبی است، اما چیزی که من میخواستم اشاره کنم  انعکاس خیلی جالب و خیلی واضح این جریان در گوشه کنارهای مختلف اینترنت و از جمله در بالاترین است.  

کافیه یک نگاه سریع به لینک های این یکی دو هفته بیاندازید تا متوجه بشید چی دارم میگم.  دقیقا هر زاویه ای که دستها و بازوهای مستقیم رژیم (مثل صدا و سیما، سایتهای خبری حکومتی، روزنامه های حکومتی، وبلاگهای حکومتی) به طور سیستماتیک در پیش گرفتند درست به همان شکل و صورت ناگهان مثل قارچ در قالب لینکهای کوچک و بزرگ توسط کاربرهای معروف و کم شناس بالاترین پیدا میشن.  اگر رژیم مستندی پخش میکنه و گفتمان تشبیه احمدی نژاد به بنی صدر رو علم میکنه، درست روز بعدش دهها لینک از روشهای مختلف شروع به مقایسه کردن و مشابه جلوه دادن احمدی نژاد و بنی صدر میکنن، اگر رژیم به گفتمان ناسیونالیستی مشایی حمله ور میشه، درست پشت سرش دهها لینک در هجو یا مذمت گفتمان ناسیونالیستی مشایی پخش میشن.  لینکها و کاربرانی که عموما به هیچ وجه خودشان را مرتبط به جمهوری اسلامی ارائه نمیدهند، چه برسد به حقوق بگیر بودن از رژیم، اما درست سر این «پیچ» های استراتژیک رژیم است که معلوم میشود چه خیل عظیمی در واقع سر قلاده شان به دم رژیم بسته و هرطرف او پیچید آنها هم تبعیت میکنند و دنبالش میپیچند.  

به هر حال فقط میخواستم اشاره کنم که برادر من، خواهر من، گور پدر احمدی نژاد، من نه تنها علاقه ای به این سگ زشت ندارم بلکه ازش متنفر هم هستم، اما مواظب باش این تنفرت رو اجاره ندی به رژیم و نذاری سواری مجانی بگیرن از احساساتت.  یادت باشه که احمدی نژاد هرچی هست متعلق به همین رژیمه، سگ همین رژیمه و همین رژیم اون رو به جون من و تو انداخته، اونهم با قتل بچه ها و پدرومادرهای من و تو،  با تجاوز به ناموس من و تو.  فقط مواظب باشیم سواری مفتی ندیم به این رژیمی که اصل وجود و ادامه حیاتش بر فریب و خدعه بنا شده.



 

سه‌شنبه

تذکری کوچک در مورد مجاهدین خلق از سوی یک ایرانی-آمریکایی


جمهوری اسلامی سی سال سعی کرده مردم را از آمریکا متنفر کند، مردم بر عکس روز به روز به آمریکا علاقه مند تر شده اند. نگرانی من این  است که اگر دولت آمریکا راهی که این چند نفر اعضای کنگره انتخاب کرده اند را پی بگیرد و شروع به عشقبازی با سازمان مجاهدین خلق کند در عرض یک سال ملت ایران از دولت امریکا احساس تنفر خواهد کرد.../



 

دوشنبه

محمود جان، پسرم دیدی بالاخره جای سفت شاشیدی؟!


 بذارین با یه حکایتی شروع کنم، میگن یه مرد مُسنی یه روز صبح داشت میرفت سر کارش، یه پسر بچه انتر بی ادبی پرید و یه انگشتی بهش رسوند.   مرده برگشت یه نگاهی به پسره کرد،اما هیچی نگفت و یه لبخندی هم بهش زد و رد شد رفت.  ملت رفتن به مرده گفتن این چه کاری بود شما کردی؟  حالا هیچی نگفتی بهش، دیگه چرا لبخند تحویلش دادی؟  مرده گفت فکر کن من الان یه تشری هم به این بچه بی پدر و مادر زدم، چه فایده ای به حال من یا اون خواهد داشت؟  باور کنین من با این لبخندی که بهش زدم انتقام ناجورتری گرفتم ازش.  ملت فکر کردن طرف عقلش پارسنگ میبره، اما چند روزی نگذشت که قاضی شهر داشت از همون کوچه رد میشد و پسره که بعد از انگشت کردن اون مرد و لبخند دیدن به قول معروف «شیر» شده بود، پرید و یه انگشتی هم به قاضی رسوند.  

گمون نمیکنم احتیاجی به شرح داشته باشه که قاضی بلایی  سر اون بچه هه اورد که دیگه تا آخر عمرش خایه نکرد کسی رو انگشت کنه... شباهت داستان این بچه بی پدر و مادر با حکایت احمدی نژاد که به نظرم به اندازه کافی روشنه.  از طرف دیگه هم امیدوارم احتیاجی به این نداشته باشید که بخوام اثبات کنم که دستگیر و زندانی شدن مرتضوی روز بعد از جریانات استیضاح وزیر کار نتیجه مستقیم اون انگشتی هست که احمدی نژاد در مجلس به رئیس مجلس  و برادر قاأضی القضاتش رسوند.

این رو هم حتما متوجهید خودتون که فرقی نداره که دستور بازداشت مرتضوی از طرف صادق لاریجانی صادر شده یا مستقیم از طرف خود عظمی نازل شده، هیچ فرقی نداره چون در هرصورتش معنی و مفهوم و پیغام و پسغومش اینه که احمدی نژاد جان دلم، شکرم، انتر دربار عظمی، ایندفعه جای سفتی شاشیدی!

این رو هم بگم ضمنا،  که حتما خودتون بهتر از من میدونین، که این تو بمیری هم دیگه از اون تو بمیری ها نیست، این یعنی کله پا شدن احمدی نژاد، مگر اینکه یا شروع به خاراندن پاچه آغا بکنه، یا اینکه به قول خارجی ها تفنگ گنده هه رو بکشه بیرون و بیافته به جون سران جمهوری اسلامی!   که البته بازم خودتون بهتر از من متوجهید که  فقط در صورتی میتونه تفنگ گنده هه روبکشه بیرون که تفنگ گنده ای توی آستینش داشته باشه!  که من شخصا فکر نمیکنم چیزی دیگه توی آستین این میمونک مونده باشه، من فکر میکنم همون تله ای که برای عضو خل و چل خانواده لاری جانی ها گذاشت و اون نواری که با مرتضوی ضبط کردن به اصطلاح‌ تُخم آخرش بود، که خوب اونم گذاشت و البته غیر از ختنه شدن نمادین خودش (یعنی همین بازداشت مرتضوی دیگه!) هیچ اتفاقی هم نیافتاده و نخواهد افتاد!

افشای دلایل واقعی داوطلب شدن احمدی نژاد برای رفتن به فضا توسط لاریجانی ها


سایت «لارستان» منسوب به خانواده لاریجانی امروز با پخش عکس زیر دست به افشاگری ملاقاتی پنهانی بین محمود احمدی نژاد و میمونی مشهور به «میم پیشگام» کرده است، و همچنین اعلام کرده که ویدئو و فایل صوتی مربوط به ملاقات پنهانی  بین احمدی نژاد با میم پیشگام که به فضا سفر کرده بود را نیز به زودی افشا خواهد کرد تا مردم متوجه شوند دلیل اصلی اینکه احمدی نژاد گفته میخواهد به فضا برود چیست. 

به گزارش لارستان چنین به نظر میرسد که میم پیشگام که هفته گذشته دست به سفری به مناطق فضایی زده بود پس از خروج  از مرز اتمسفری کره زمین با عناصر بیگانه ملاقات هایی داشته و ظاهرا پیغام و یا پیشنهاداتی از سوی بیگانگان برای محمود احمدی نژاد  با خود به زمین آورده بوده که جزئیات تکان دهنده ای آن در فایل صوتی مذبور قابل شنیدن میباشد.  

این در حالی است که سایت «ایران» منتسب به دولت احمدی نژاد هرگونه ارتباط بین احمدی نژاد و میمون مذکور را قویا تکذیب کرده و عکس را نیز «فتوشاپی» خوانده،  و تاکید کرده که «از آنجا که چنین ملاقاتی هرگز اتفاق نیافتاده است، طبیعتا هر ویدئو یا فایل صوتی منتشره در این ارتباط نیز کذب و ساختگی خواهد بود.»