شنبه

چرا دونالد ترامپ خطرناک است، و گیرم که بود، چه فرقی به حال من و شما دارد؟





اجازه بدهید کوتاه بنویسم، اگرچه فکر میکنم لازم باشد به زودی بازگردم و نکته هایی که اینجا خواهم نوشت رابیشتر باز کنم.  ببینید دوستان، نکته ای که گمان میکنم خیلی از ما متوجهش باشیم این است که کسانی مثل بقیه کاندیداهای جمهوری خواه ها به جز ترامپ، یا هیلاری کلینتون و حتی  تا حد زیادی برنی ساندرز، اینها اگر رئیس جمهور بشوند، آمریکا و سیاست هایش تغییرات عمیق و خاصی نخواهد کرد، چه در داخل و چه در خارج از کشور. اما ترامپ اگر رئیس جمهور بشود تغییرات میتوانند عمیق (و خطرناک) باشند، آنهم در جهتی خطرناک و به میزانی که به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست.

البته دوستان، وقتی میگویم «تغییرات» منظورم این تغییراتی که خود ترامپ اعلام کرده مثل بستن مرزها به روی مسلمان ها یا دیوار کشیدن در طول مرز مکزیک و اینها نیست، بلکه منظور تغییراتی است که در مناسبات گروه های مختلف درون کشور آمریکا (و، به دلیل قدرت و رهبری بین المللی آمریکا، همچنین در بیرون کشور و در سطح جهانی) ایجاد خواهد شد، آنهم تغییراتی که از نفوذ و رهبری فکری مستقیم ترامپ شکل خواهند گرفت. خطر اصلی و اولیه در ذهن من اینجاست، یعنی تغییرات در سطح روابط و دینامیک های اجتماعی، نه در سطح سیاست و قوانین (گرچه پس از بروز آن دسته تغییرات در اجتماع، سیاست و قوانین هم  به تبع آنها تغییر خواهند کرد).  یکی از خطرهای عمده در وضعیتی که ترامپ دارد جامعه را هدایت میکند این است که بدنه اجتماع (توده های سرخورده آمریکایی که نزول  یکی دو دهه اخیر آمریکا از عنوان رهبر جامعه جهانی از یک طرف، و لخته شدن روزافزون ثروت در بخشی بسیار کوچک از جامعه و درنتیجه حذف سریع طبقه متوسط و گسترش بیش از پیش فقر در میان توده های جامعه، آنها را عمیقا وحشت زده کرده است) از سیستم قانونی قدرت پیشی بگیرد، بر آن فائق بیاید و از آن جلو بیافتد (رابطه ای که در حالت سلامت اجتماعی باید دقیقا برعکس باشد).  این حالت منجر به وضعیتی خواهد شد که در شرایط معمولی «هرج و مرج» خوانده میشود، اما در شکل خاصی که به صورت هدایت شده جریان پیدا کند (مثلا توسط یک فرد، مثل موسولینی، هیتلر، احمدی نژاد، یا ترامپ)، آن را میشود شکلی از  فاشیسم خواند. البته فاشیسم چهره ها و «طبایع» متفاوتی دارد، که اینجا واردش نمیشوم.  مثلا این فرق عمده ترامپ با مثلا هیتلر را در نظر بگیرید که  فاشیسم مورد نظر هیتلر ریشه اش در تفکر ناسیونال سوسیالیستی بود، در حالی که فاشیسم ناشی از ترامپ عمیقا و اصالتا بر پایه کاپیتالیسم جهان وطن (بی وطن) بنا شده خواهد بود.

دوستان، دقیقا به این جهت است که به قدرت رسیدن ترامپ فقط مسئله ای برای آمریکا و آمریکایی ها نیست و به حال من و شمایی که در هرجای دنیا نشسته ایم هم فرق خواهد داشت، بخصوص اگر این نکات را هم در نظر بگیرید:   کوچک شدن جهان و جهانی شدن دنیای سیاست به طور کلی؛ قدرت و مرکزیت خاص آمریکا در دنیای کنونی و تاثیر وضعیت و سیاست های داخلی و خارجی آن بر همه ما در داخل و خارج از آن؛ و طبیعت و هویت فردی و طبقاتی ترامپ، که وی را  نماد و نماینده مستقیم کاپیتالیسم بی وطن (جهان وطن) آنهم از نوع افسار گسیخته اش کرده است -- کاپیتالیسم، یا پساکاپیتالیسمی که به دنبال برقراری سیستمی جهانی است که در آن  صندلی حکومت و قانون گذاری از «سیاست» و آدمهای آن گرفته شود و به طور مستقیم و بی پرده به دست «بیزنس» و آدمهایش سپرده شود.


اجازه بدهید فعلا همینجا تمام کنم، و اگر علاقه ای بود حتما بیشتر خواهم نوشت.

۲ نظر:

  1. من در تگزاس دانشجو هستم و متاسفانه یا خوشبختانه مناظره های این حیوانات رو دنبال می کنم. به عقیده من رقبای آقای ترامپ به مراتب از خودش خطرناک تر هستند. ترامپ یک آدم نفرت انگیز و بد دهن هست که هر چیزی رو بدون در نظر گرفتن تبعاتش به زبان میاره. اما بعید به نظر می رسه که اهمیت امنیت برای موفقیت سرمایه گذاری رو نفهمه. اون یک سری حرفهای مذخرف در مورد مکزیک چین مسلمونها و ... داره که هر جا می ره اونها رو تکرار می کنه به این دلیل که متوجه شده این حرفها براش رای جمع می کنه. اما به نظر نمیاد واقعا در این حرفها جدی باشه. در حالیکه تد کروز عمیقا به ایده Carpet bombing سوریه اعتقاد داره و به شدت آدم خطرناکیه. مواضع ترامپ در مورد سیاست خارجی بسیار متوازن تر از بقیه است و تا حدی کپی برداری از روی دست برنی به نظر میاد. حتی در مورد معامبه هسته ای با ایران هم نظر متعادلی داره اگرچه که از هیچ فرصتی برای حمله به اوباما نمی گذره که خوب این البته بین همه جمهوری خواه ها مشترکه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. موضوع بیشتر از اینکه راجع به شخص و شخصیت ترامپ باشه، راجع به جریان و کانالی هست که اون باز خواهد کرد. این جریان یا کانال همون چیزیه که آن را تغییر مناسبات بین گروههای اجتماعی خواندم، و یکی از جنبه های اساسی و ابتدائیش شقه کردن عمیق جامعه آمریکا خواهد بود. این که فرمودید اهمیت امنیت برای سرمایه گذاری، این صحیحه، اما این هیچ ربطی به عدالت اجتماعی و سیاستگزاری به معنی و مفهوم سنتی آن ندارد، و اتفاقا یک نکته خیلی مهمی هم هست. ببینید، اگرچه «دولت» و «بیزنس» شباهتشان در این است که هردوتاشان نیازمند به قول شما امنیت هستند، اما فرق اساسی شان این است که دولت دنبال امنیت ملی است، در حالی که بیزنس دنبال امنیت سرمایه است. به عبارت دیگر، معنی و مفهوم امنیت برای آن دو اگرچه همپوشانی زیادی داشته باشد، اما یکی نیست. بحث طولانی خواهد بود، اما تفاوت مهمی است.

      حذف