یکشنبه

ایران و عربستان، خصومتی فراتر از شیخ نمر: روح بیقرار ۱۴۰۰ ساله ای که شاید تنها با جنگی خونین آرام بگیرد



این موضوعی است که خیلی میشود (و باید) نوشت و اندیشید در موردش، اما اجازه بدهید کوتاه و فشرده چند خطی خدمتتان عرض کنم:  

اصل مسئله این است که مشکلاتی که امروز بین ایران و عربستان میبینیم، مشکلاتی نیستند که عمر و ریشه شان به امروز و بر سر شیخ نمر، یا امسال و پارسال بر سر یمن و عراق و سوریه، یا چند دهه اخیر بر سر خمینی و  جمهوری اسلامیش و قصد صدور انقلابشان،  یا حتی چند قرن اخیر و حکومتی شدن مذهب شیعه در ایران محدود باشد!   نه اینکه اینهایی که فهرست کردم دخلی در ماجرا نداشته باشند، البته که دارند، اما اینها ریشه حکایت نیستند، بلکه بیشتر تنه و شاخ و برگش هستند.

ریشه مسئله برمیگردد به هزار و چهارصد سال پیش و تجاوز جانانه ای که اعراب به مملکت ما کردند، تجاوزی که نتیجه اش ایجاد یک هویت «حرامزاده» (عذر میخوام، غرض توهین به کسی نیست)  نیمه اسلامی - نیمه ایرانی در مملکت ما شد، هویتی که اسمش را گذاشته ایم مذهب شیعه و خودمان را با آن میشناسیم.  

خوب، به عبارت دیگر ما مردمی هستیم که از یک تجاوز به دنیا آمده ایم: «پدرمان»، که به مادرمان تجاوز کرد، فرهنگ اعراب شبه جزیره و تفکر اسلامیشان بود، و مادرمان هم خاک ایرانمان و تاریخ و فرهنگ ایرانیش.  فرزند ناشی از یک تجاوز بودن مشکل عجیب و بسیار چالش انگیزی است، بخصوص از لحاظ شکل و نوع رابطه ای که آن فرزند با «پدرش» مجبور است برقرار کند: از یک سو «پدرش» اصلا پدرش نیست، بلکه غریبه ایست که تنها به دلیل تجاوز به مادرش پدر او محسوب میشود، اما از سوی دیگر آن تنها «پدری» است که دارد، و چه بخواهد چه نخواهد رابطه پدر و فرزندی بینشان موجود است.  البته این وضعیت وقتی از  زمینه زندگی فردی و حیات بیولوژیک به زمینه تاریخ و حیات اجتماعی میرسد تفاوت های زیادی پیدا میکند و پارامترهای آن در عین حال از یک سو «نرم تر» میشوند، و از سوی دیگر «پیچیده تر».  اما در هر حال از لحاظات کلی، مشکل کمابیش یکسان است.

یکی از مشکلات اصلی و عمده ای که وجود دارد، این است که آن «پدری» که با تجاوز بچه ای را به وجود آورده است، معمولا از نوع انسان هایی نیست که کسی بخواهد فرزندشان باشد، معمولا انسانی است شرور، خشن، بدون حس احترام به دیگران و حقوق آنها --اگر نبود، تجاوز نکرده بود!  به این ترتیب بایستی بر چالش های فراوانی که در «ذات» رابطه آن فرزند با آن پدر وجود خواهد داشت «ذات» و «شخصیت» ناسالم آن پدر را نیز افزود.  به این بیاندیشید که اسلام به عنوان یک جهانبینی از فرهنگی و جامعه ای زاده شده که از مشخصه های اصلی آن بی سوادی، جهالت عمیق علمی، پدرسالاری بسیار عمیق تا حد زنده به گور کردن دختران، و البته باور عمیق به برتری نژادی و قومی و در نتیجه حس برتری و سالاری نسبت به دیگر مردمان، اقوام و زبان هاست.  حال مجسم کنید فرزند مردی با چنین مشخصاتی، آن هم فرزندی که از زنی که در نظر آن مرد بی ارزش، و شایسته مورد تجاوز قرار گرفتن و نابود گشتن است (ایران عجمی و مجوسی) حاصل آمده، بخواهد با آن مرد رابطه ای بر اساس احترام یا مهر و محبت برقرار کند.  شک ندارم موافق هستید که چنان رابطه ای هرگز ساده و شاید امکان پذیر نباشد.  از یک سو آن مرد از اصل وجود داشتن چنین «فرزندی» ناراضی است، نه تنها به این دلیل که آن فرزند از آن زن به دنیا آمده، و او را مادام به یاد ذات تجاوزگرش میاندازد، بلکه بیش از آن به این دلیل که آن فرزند حاضر نشده تا مادرش را عمیقا و برای ابد فراموش و نفی و انکار کند بلکه برعکس هویتی انتخاب کرده است که در ظاهر اشاره به آن پدر دارد، اما در باطن خود رگه های عمیق و اساسی از مادر مستتر دارد.

خلاصه نکته ای که میخواهم عرض کنم این است که گمان نمیکنم ایران و عربستان قادر باشند بدون حل و فصل کردن اصل قضیه، که همان جریان تجاوز باشد، هرگز به روابطی مثبت، سازنده و با معنی برسند.  اما سئوالی که پیش میآید طبعا این است که خوب این «قضیه» کذایی را چطور ممکن است حل و فصل کرد؟  اصلا ممکن است؟  سئوال مهمی است و شک ندارم آدم های مختلف از مشرب های فکری مختلف پاسخ های مختلفی به این سئوال خواهند داد.  اما نظر شخصی من این است که متاسفانه (یا خوشبختانه؟) خیر،  این مسئله و این مشکل آنچنان اساسی و ابعادش آنچنان «وجودی» است که هیچ راهی برای «حل و فصل» کردن آن بدون تغییرات اساسی در هویت یک یا هردو طرف در رابطه با یکدیگر وجود ندارد.  طبیعتا سئوال بعدی این خواهد بود که این تغییرات اساسی در هویت یک یا هردوطرف چه صیغه ای است و چگونه ممکن خواهد بود؟  پاسخها طولانی خواهند شد و جایش اینجا نیست، اما اجازه بدهید از روی کلی جزئیات بپرم و حرف آخرم را همین اول بزنم: به عقیده من، تنها راهی که ایران و عربستان (و در نتیجه مذاهب شیعه و سنی) قادر خواهند بود به نوعی ارتباط بر اساس احترام متقابل و در نتیجه  همزیستی مسالمت آمیز دست بیابند از مسیر برخوردی مستقیم و رودررو میگذرد --برخوردی که به هیچ وجه نه زیبا میتواند باشد، نه راحت، و نه سریع، و بنابراین ممکن است در شکل نزاعی بسیار خونین، طولانی مدت و گسترده تجربه گردد.  دوستانی که با تاریخ اروپا آشنا هستند میتوانند جنگ های سی ساله را به عنوان یک نمونه تاریخی به خاطر بیاورند.  

البته همانطور که گفتم، کاملا متوجهم که خیلی از دوستانی که با دیدگاههایی متفاوت به این موضوع نگاه میکنند با این فکر من موافق نخواهند بود یا چه بسا آن را غیر عقلانی و یا حتی غیر ممکن بدانند.  اما در هر حال میخواستم این را اینجا ذکر کرده باشم، و دوستان را دعوت کرده باشم که به این امکان فکر کنند، و بدون شک از شنیدن نظرهای شما، مخالف یا موافق، بسیار ممنون خواهم شد و از شما یاد خواهم گرفت.




۸ نظر:

  1. بنظر شما تنها راه رسیدن به همزیستی مسالمت‌آمیز با کشور دیگری در منطقه ریختن بمب و موشک روی سر همدیگر برای از جلوی راه برداشتن خصومتهای تاریخی طرفین میباشد. گاهی اوقات انسان فکر میکند کاشکی اینترنت اختراع نشده بود و روانپریشان بجای امکان مقاله‌فرسایی، الزاما روان‌درمانی فیزیکی میشدند.

    پاسخحذف
  2. شما و نه نه جنده ات زر زر زیادی نکن...مثلا میخوای مخاطب رو جوشی کنی و جنگ و خون ریزی به پا کنی تو عالم کیریت
    از قبل از اسلام هم این قوم کیری یعنی عربها که مادرتو گاییدن...چشم به ایران داشتن چه از نظر کشاورزی، خاک، آب و یا ثروت...برو نه نه ات رو جم کن

    پاسخحذف
  3. حالا شما دوستان (فرهاد و ناشناسی که مادرم را جنده لقب داده) چرا اینقدر عصبانی هستید از این ذهنیت من؟ جدی میگم، دلیل اینهمه عصبانیت شما چیست؟ در نظر من دلیلش این است که حرفی که من زده ام شامل حقیقتی جدی و تلخ است، حقیقتی که دیدن و قبولش بسیار مشکل و دردناک است، و برای همین شما اینقدر عصبانی شده اید از شنیدنش.

    پاسخحذف
  4. شما خیلی عربستان سعودی رو جدی گرفتی قدمت این کشور 150 سال هم نیست این چیزایی که شما تعریف میکنید هم مال 1400 سال پیشه دیگه نه از اون تاک نشانی مانده و نه از تاک نشان
    این داستان شیعه و سنی ... هم قدمتش حد اکثر 400 ساله از زمان صفوی و الا قبل از اون ایرانی ها اشعری مذهب بودن.
    تصور کن جنگ بشه و بقیه مثلا آمریکا و انگلیس دخالت نکنن . مسلما طرف ما نخواهند بود. سعودی داخل کشور مشکل داره میخواد دشمن خارجی بتراشه تا بتونه خودش رو جمع و جور کنه درست مثل 8 سال جنگی که حکومت فعلی ایران برای از بین بردن رقبای داخلی خودش کش داد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست عزیز، «کشور» عربستان سعودی صد سال هم نیست عمرش، اما «عربستان» همان جایی است که اسلام از آنجا بلند شد و آمد و ایران را گرفت. حالا شما اسمش را عربستان نگذار، این فرقی در اصل مطلب ایجاد نمیکند. شما ناخودآگاه جمعی و حافظه جمعی را دست کم میگیرید، که اشتباه است چون درست مثل ناخودآگاه فردی و تاثیر عمیقش بر رفتار و احساسات فرد، ناخودآگاه جمعی هم تاثیر عمیق (و ناخودآگاه!) بر رفتار و عواطف و تصمیم های یک جمع دارد.

      در مورد شیعه و سنی هم همانطور که در متن تلویحا اشاره کرده ام در نظر من مسئله ای است که برمیگردد در درجه اول به هویت، بخصوص همین هویت ایرانی / عربی و پیامد های سیاسی آن، و بعد از آن به موضوع دین و مذهب، یعنی موضوع شیعه و سنی به عنوان فرقه های دینی و مذهبی ثانوی است، اصل مطلب سر هویت فرهنگی و تاریخی است.

      حذف
    2. سرت رو درد نیارم خود اسم ایران 80 ساله رسمیت داره و هنوز مجبوری بگی پرشیا تا بفهمن کجا رو میگی. و اکثریت مردم ایران حسین وعلی و رضا رو که اتفاقا عرب هم هستن جای خدا گذاشتن. بنظر میرسه شما خیلی تحت تاثیر دو قرن سکوت زرین کوبید این حرفا بدرد عوام ناس میخوره باید به فکر این بود که چجور میشه از این فرصت استثنایی برای ضعیفتر کردن عربستان سعودی به عنوان رقیب منطقه ای بهره برد

      حذف
  5. اوني كه دنبال بهانه براي رد گم كردن و شروع جنگه، دار و دسته بسيج و سپاهند كه به سفارت حمله كردند. كدام يكيشون تا حالا اسم اين شيخك نمر النمر را حتي شنيده بودند؟ بله ما يك نسل حرامزاده ايم اما اون پدري كه دنبالشيد عربستان نيست بلكه رجال و نظام حكومتي آخوندي خودمونه. اسمش معظم لهِ. اسمش خمينيه. اون واقعه تجاوز هم ١٤٠٠ پيش نبود بلكه ٣٥ سال پيش بود. حمله اعراب كه هيچ، تاراج مغول هم نتوانست شعله فرهنگ ايران را خاموش كنه. مقصر خودمونيم. اون پهلوي مادر مرده هيچي كه نبود لااقل هويت ايرانيش را داشت. عربستان را تخم خودش هم حساب نميكرد. احمق ماييم كه هنوز بعد از ٣٥ سال خفت و تجاوز به هويت ايراني سرمون را ميندازيم پايين و خواسته يا ناخواسته سلطنت اين نظام شوم اسلامي را بر مملكتمون قبول ميكنيم و تلاش براي شراكت و بقاي اون نظام را داريم. يعني چطور بگم...اين پدري كه ميگي هنوزم داره مادرمونو ميگاد. ٣٥ ساله. و اينقدر ادامه خواهد داد تا يا مادرمون بميره يا بخودمون بياييم. دوره پهلوي گذشته. اما قبول كنيد انقلاب اشتباه بزرگي بود كه مسئولش خميني عوامفريب، چپي هاي احمق، و مردم قدر نشناس خودمون بودند.

    پاسخحذف
  6. سلام.

    همه ی نظام های حکومتی ایدئولژیک با دیگر نظام ها مشکل دارند. فرقی نمی کند شیعه یا سنی یا ...دعواهای منافع حاکمیت - نه ملی - زیر عناوین ایده ئولژیک پنهان می شوند. علاوه بر این که تاریخ خودمان از این دعواها پر است تاریخ همین ۱۵۰ تازه دنیا هم پر از ای دعواها است.

    پاسخحذف