جمعه
باید خودمان را برای هرج و مرج در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس آماده کنیم
سالهاست که اطراف کشورمان را انواع و اقسام وضعیت های ناپایدار و
دولت های فروریخته فرا گرفته است، از همان سالی که خودمان کشورمان را به
انقلاب کشاندیم، که افغانستان قربانی تجاوز کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی شد،
تا همین اواخر که عراق و سوریه با تجاوز کاپیتالیسم ایالات متحده آمریکا و
طمع قدرت های کوچک و بزرگ اروپا و منطقه به وضعیتی که میبینیم افتادند.
این وسط دولت های عرب خلیج فارس اما، بیشتر به دلیل ثروت های عجیب و غریبی
که اول به دلیل نفت و بعد هم توسط بادهای مفت ژئوپولیتیکی (برخاسته از
بیچاره شدن ایران، ویران شدن عراق، و غیره)، و تحت کنترل و پشتیبانی سفت و
سخت آمریکا توانسته بودند شکم خلایق عرب را پر، و چشم و دهان آنها را بسته
و مشغول جویدن نگاه دارند، و ثبات (یا در واقع سکوت) عجیب و غریبی را بر
شبه جزیره و حاشیه خلیج فارس حکمفرما کنند.
اما از آنجایی که هیچ چیز در دنیای سیاست دائم نیست، آن سبو متاسفانه شکسته و آن پیمانه هم ریخته است: از یک طرف هم اوضاع دهکده جهانی و افکار عمومی آن عوض شده و هم آمریکا خودش دچار و درگیر آنهمه مشکل و مسئله های جدی شده که دیگر قدرت و توان اینکه بخواهد آن کنترل و پشتیبانی سفت و سخت را به هر بهایی که باشد حفظ کند را ندارد، تا جایی که مثلا نامزدهای ریاست جمهوری آینده اش علنا دارند تهدید میکنند که عربستان را رها خواهند کرد؛ و از طرف دیگر وضع نفت هم آنچنان عجیب و غریب به هم ریخته که فعلا قیمتها پدر و مادر اقتصاد غیر مقاربتی کویت و عربستان را پیش چشمشان آورده است، و جمهوری اسلامی هم که میخواهد با یک تیر چند نشان بزند و طبیعتا دارد سر لوله اش را آنچنان شل میکند که بازار را از همین هم که هست اشباع تر کند. خلاصه اینکه وضع دولت های خلیج فارس هرچه نگاه میکنی میبینی آینده روشنی که ندارند هیچ (هیچوقت نداشته اند، چون اصولا بنایشان شالوده و پایه بخصوصی نداشته که بخواهد آنها را به جای خاصی برساند)، بلکه افق خلیج فارس شدیدا تیره و تار به نظر میرسد.
سرتان را زیاد درد نیاورم، خلاصه کلامم اینکه هرطور حسابش را میکنم میبینم باید خودمان را برای قاراشمیش شدن اوضاع عرب نشین های حاشیه خلیج فارس، و حتی مادر همه عرب ها، یعنی عربستان سعودی، آماده کنیم. بالاخره خلایق این کشورها هم آدم هستند و دل دارند، فردا که پول مجانی توی جیبشان ته کشید، فردا که کفگیر وام مسکن بلاعوض و بدون بهره به ته دیگ خورد، فردا که برده داری کردن هندی ها و فیلیپینی ها خرجش بیشتر از کفافشان شد، فردا که مجبور شدند مثل بقیه دنیا برای زندگی کردن زبانم لال، کار بکنند و زحمت بکشند، خوب اینها دیگر دلیلی ندارند که مفتی و مجانی به دولت هایشان سواری بدهند، چشمشان میشکافد و دهانشان خالی میشود و شروع میکنند به حرف زدن، به نق زدن، شروع میکنند به گله کردن، شروع میکنند به آزادی طلب کردن، و از این چیزهایی که حکومت های فعلی کشورهای عرب نشین حاشیه خلیج فارس به هیچوجه توان هضمش را ندارند. و خوب، طبیعتا این یعنی نسخه «ثبات» و آرامشی که در چندین ده سال گذشته در این کشورها دیده ایم بدون شک به آخر خط خودش رسیده، و ما باید شروع کنیم به فکر کردن به اینکه این وسط ایران چه عکس العملی باید نشان بدهد و آیا راهی هست که نه تنها آتش هرج و مرج اینها به خاکمان سرایت نکند، بلکه شاید تا حدی هم از خلائی که ایجاد خواهد شد نفع ببریم (یعنی همان کاری که مثلا دوبی و ابوظبی و کویت کردند، روزهایی که ما داشتیم به پول خودمان آتش میزدیم).
اما از آنجایی که هیچ چیز در دنیای سیاست دائم نیست، آن سبو متاسفانه شکسته و آن پیمانه هم ریخته است: از یک طرف هم اوضاع دهکده جهانی و افکار عمومی آن عوض شده و هم آمریکا خودش دچار و درگیر آنهمه مشکل و مسئله های جدی شده که دیگر قدرت و توان اینکه بخواهد آن کنترل و پشتیبانی سفت و سخت را به هر بهایی که باشد حفظ کند را ندارد، تا جایی که مثلا نامزدهای ریاست جمهوری آینده اش علنا دارند تهدید میکنند که عربستان را رها خواهند کرد؛ و از طرف دیگر وضع نفت هم آنچنان عجیب و غریب به هم ریخته که فعلا قیمتها پدر و مادر اقتصاد غیر مقاربتی کویت و عربستان را پیش چشمشان آورده است، و جمهوری اسلامی هم که میخواهد با یک تیر چند نشان بزند و طبیعتا دارد سر لوله اش را آنچنان شل میکند که بازار را از همین هم که هست اشباع تر کند. خلاصه اینکه وضع دولت های خلیج فارس هرچه نگاه میکنی میبینی آینده روشنی که ندارند هیچ (هیچوقت نداشته اند، چون اصولا بنایشان شالوده و پایه بخصوصی نداشته که بخواهد آنها را به جای خاصی برساند)، بلکه افق خلیج فارس شدیدا تیره و تار به نظر میرسد.
سرتان را زیاد درد نیاورم، خلاصه کلامم اینکه هرطور حسابش را میکنم میبینم باید خودمان را برای قاراشمیش شدن اوضاع عرب نشین های حاشیه خلیج فارس، و حتی مادر همه عرب ها، یعنی عربستان سعودی، آماده کنیم. بالاخره خلایق این کشورها هم آدم هستند و دل دارند، فردا که پول مجانی توی جیبشان ته کشید، فردا که کفگیر وام مسکن بلاعوض و بدون بهره به ته دیگ خورد، فردا که برده داری کردن هندی ها و فیلیپینی ها خرجش بیشتر از کفافشان شد، فردا که مجبور شدند مثل بقیه دنیا برای زندگی کردن زبانم لال، کار بکنند و زحمت بکشند، خوب اینها دیگر دلیلی ندارند که مفتی و مجانی به دولت هایشان سواری بدهند، چشمشان میشکافد و دهانشان خالی میشود و شروع میکنند به حرف زدن، به نق زدن، شروع میکنند به گله کردن، شروع میکنند به آزادی طلب کردن، و از این چیزهایی که حکومت های فعلی کشورهای عرب نشین حاشیه خلیج فارس به هیچوجه توان هضمش را ندارند. و خوب، طبیعتا این یعنی نسخه «ثبات» و آرامشی که در چندین ده سال گذشته در این کشورها دیده ایم بدون شک به آخر خط خودش رسیده، و ما باید شروع کنیم به فکر کردن به اینکه این وسط ایران چه عکس العملی باید نشان بدهد و آیا راهی هست که نه تنها آتش هرج و مرج اینها به خاکمان سرایت نکند، بلکه شاید تا حدی هم از خلائی که ایجاد خواهد شد نفع ببریم (یعنی همان کاری که مثلا دوبی و ابوظبی و کویت کردند، روزهایی که ما داشتیم به پول خودمان آتش میزدیم).
اشتراک در:
پستها (Atom)