شنبه

چرا محمد قریشی توانست دنیا را بگیرد، اما ابوبکر بغدادی موفق نخواهد شد؟






تفکرات و رفتارهای  بنیاد گرایانه «دولت اسلامی» یا همان  «داعش» خیلی از ما را به یاد تاریخ و حکایاتی که از روزهای «صدر اسلام» شنیده ایم می اندازد.   علاوه بر ماهیتی عمیقا ایدئولوژیک، استراتژی النصر بالرعب نیز که یکی از استراتژی های پایه در جنگ های سربازان محمد و جانشینانش بود در تاکتیک های داعش نیز به استراتژی اصلی تبدیل شده است، و همچنینند روش هایی مثل جنگ غیر کلاسیک و مبارزه سبک، گفتمان آزاد سازی مظلومان، و در عین حال تلاش برای تحکیم پایه های اقتصادی گروه و گرد آوری توان مالی  از طریق ارجحیت دادن حمله به منابع اقتصادی، و یا تاکتیک نابود سازی گروه های غیر مسلمان اهل کتاب در صورتی که جزیه ندهند و پاکسازی قومی کامل گروه های غیر مسلمان و غیر اهل کتاب  و یا به غنیمت بردن زن های آنان.

آنچه این روزها در صحراهای عراق و شام اتفاق میافتد صحنه ای ایجاد کرده که به دنیا اجازه میدهد باز سازی داستان های صدر اسلام را به طور زنده مقابل چشم خودشان مشاهده کنند، و بخصوص با تکیه سنگین داعش بر وسائل ارتباط جمعی برای گستردن دو پیغام همزمان خودشان (گستردن رعب و هراس، و به خود خواندن ضعفا و ناراضیان) این صحنه بیش از پیش در چشم جهان قابل روئیت گردیده. 

اما این نکته آخر، یعنی استفاده موفق داعش از وسائل ارتباط جمعی آنلاین، اگرچه یک روی آن  این است که موجب موفقیت گسترده این گروه در گسترش پیغام شان شده است، اما روی دیگری هم دارد، و آن روی دیگرش غیر ممکن شدن پیروزی داعش به روشی مشابه محمد پیغمبر اسلام است.

سربازان محمد دو دلیل اصلی برای پیروزی داشتند، که هردوشان را سپاهیان داعش هم دارند: ۱)  عقیده ای بسیار عمیق و محکم به پشتیبانی خدا از تفکراتشان و برحق بودن دلیل جنگیدنشان، و در نتیجه آماده بودن برای مرگ در راه آن عقیده، و ۲) نداشتن یک حکومت پایه دار و سلسله مراتب مرکزی که در کنار استراتژی النصر بالرعب موجب عدم پابند بودن آنان به عرفیات معمول جنگ و نشان دادن خشونت بیش از حد چه در جنگ و چه در رفتار با مردمانی که تحت تسلط آنان میآمدند گردیده بود، و در نتیجه ایجاد روحیه ای بسیار بالا در آنان و حکمروایی هراس شدید بر مردمانی که مورد حمله شان قرار میگرفتند.  این دو عامل و نتایج ناشی از آنان، در کنار جدی گرفته نشدن آنها  توسط حکومت های مرکزی تمدن های بزرگ زمان یعنی ایران و روم، موجب شد که مسلمانان بتوانند در سکوت نسبی اما به واسطه همان دو خصیصه خود با سرعت به پیش بروند تا جایی که نهایتا آنقدر سرزمین و مردمان را به تسلط خود در آورند و آنان را تحت خشونت بی نهایت خود به اسلام بگروانند و سرباز خود گردانند که این هردو قدرت متمدن را در نهایت شکست بدهند.

اما اینکه میگویم امروز سربازان داعش قادر به چنین کاری نخواهند بود، و آن را به تکنولوژی ارتباط جمعی ربط میدهم از این جهت است که دنیای امروز درست به دلیل وجود همان تکنولوژی ها و تکنولوژی های مرتبط، آن جهان گسترده و بی در و پیکر هزار و چهارصد سال پیش نیست، و واقعیت وجودی گروهی امثال داعش به سرعت در آئینه رسانه های جمعی آنچنان انعکاسی یافته است که نه تنها مردم دنیا از حقیقت خشونت های اینان به راحتی مطلع میشوند، بلکه دولت های بزرگ نیز به راحتی و به سرعت متوجه خطری که در صورت گسترده شدن حیطه نفوذ  همین گروه افراطی ظاهرا بی مقدار میتواند متوجه آنان بگردد شده اند.  امروز به دلیل همان تکنولوژی ها هم مردم دنیا و هم قدرت های بزرگ آن قادرند در مقابل تهدیداتی غیر انسانی از قبیل داعش یا طالبان گرد هم آیند و به صورت نیروهایی کمابیش واحد و هم جهت عمل کنند، امکانی که در زمان پیروزی های اسلام وجود نداشت.

 به عبارت دیگر، هرچند داعش در گمان محاسباتی خودش با دست آویزی به دو اصل  نصر بالرعب و گستردن پیغام همان راهی را میخواهد دنبال کند که محمد و جانشینانش دنبال کردند، اما آنچه که تفکر اصول گرایانه آنان ظاهرا اجازه نداده متوجه شوند این است که به واسطه تغییرات اساسی که در ساختار و محتوای تفکر و تمدن انسانی به وجود آمده است هردوی این روش ها در واقع به ضرر خود آن گروه تمام خواهند شد، و اگرچه در کوتاه مدت ممکن است برایشان موجب پیروزی های مقطعی در صحراهای بی آب و علف عراق و سوریه بگردد، اما بدون تردید در دراز همین دو استراتژی به نقاط ضعف تبدیل و موجب شکست کامل آنها در مقابله با جامعه جهانی خواهد گردید.  

به عنوان مثال تصمیم گروه در مورد گردن زدن جیمز فولی آمریکایی و پخش فیلم آن در اینترنت را در نظر بگیرید.  شاید اگر رهبران داعش از هر جوانی در خیابان های یکی از شهر های عراق هم سئوال کرده بودند نظرش راجع به چنین کاری چیست، آن جوان به آنان گفته بود که چنین کاری اشتباه بزرگی خواهد بود، چرا که نه تنها چیزی به هراس، یا بهتر بگویم تنفری که آنان با سبعیت خود در دل مردم دنیا نسبت به خود ایجاد کرده اند اضافه نخواهد کرد، بلکه دولت آمریکا را هم که تا کنون نقشی حاشیه ای در برابر آنها بازی کرده ناچار به رودررویی مستقیم با آنان خواهد کرد.  کما اینکه این دقیقا اتفاقی است که افتاده است، و با پخش شدن گسترده خبر و تصاویر مرتبط به سر بریدن آقای فولی، اکنون آمریکا و متحدان غربیش اعلام کرده اند که خطر داعش برای آنان از آنچه میاندیشیده اند بیشتر است، و به صراحت گفته اند که در پی جلب همکاری دولت های منطقه، از جمله ایران و سوریه هستند تا  این «سرطان» را پیش از اینکه بیشتر از این در تن جامعه جهانی ریشه بگستراند ریشه کن کنند.

یک نتیجه روشن این واقعیت ها این است که اگرچه ابوبکر بغدادی و سربازانش چه در ذهن خود و چه در دید ناظران خود شباهت های فراوان و غیر قابل انکاری با محمد قریشی و سربازانش را به نمایش گذاشته اند، اما اینکه محمد و سربازانش موفق شدند با تاکتیک و استراتژی های مشابهی تمدن های عمده دنیا را در قرن هفتم به شکست بکشانند و مردمان را به زور شمشیر مسلمان کنند به هیچوجه دلیل این نخواهد بود که ابوبکر بغدادی خواهد توانست با استفاده از همان روش ها در قرن بیست و یکم به همان نتایج برسد.






۶ نظر:

  1. کاش قدری علمی و پژوهشی مینوشتید. قیاستان صحیح نیست. چنین تحلیلهایی که کم هم نیستند در فضای مجازی، نتیجه مطالعات یک سویه و همراه با پیشفرض است. به هیچ وقت نمیخواهم بگویم حق با محمد بود یا با عمر یا ابوبکر بغدادی؛ اصولا پژوهش علمی جای ارزشگذاریهای احساسی نیست؛ بلکه میخواهم بگویم سویه نگاهتان ژورنالیستیست. ضمنا دول غربی قبل از جریان آقای فولی خطر داعش را احساس کرده بودند و وارد مبارزه عملی شدند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس جان البته من هیچ جا ادعای علمی و پژوهشی نوشتن نکردم، اما در عین حال اگر توضیح میدادید که از چه لحاظاتی این حرفهای من یک سویه و با پیش فرض هستند خوب بود چون اونطوری بهتر میفهمیدم که مسئله چیست و اگر اشتباهی هم کرده ام شاید متوجه اشتباهم میشدم.

      حذف
  2. بسیار درست نوشتید. سپاسگزارم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس خان جواب علمی دادند و جا خالی کردند

      حذف
  3. اتفاقا مقایسه جالب و منطبق بر روایط سنتی از تاریخ اسلام است.هرچند تحقیقات جدید وجود شخصی بنام محمد را قبول ندارد و روایات سنتی از اسلام را رد میکند.بنا بر تحقیقات جدید قران 200 سال بعد از محمد عبدالله نوشته شده و انهم بدست گروهی و نه یک فرد.و محمد هم یکی از القاب مسیح بوده یعنی ستایش شده و نه شخصی که پیغمبر شده.شما می توانید به سایت جناب داریوش (ب) بی نیاز مراجعه کنید.
    مزدک.

    پاسخحذف
  4. ( مسلمان = محمد + سلمان ) محمد سواد خواندن و نوشتن نداشت. به گفته ای سلمان پارسی که اگهی زیادی از دین های مختلف زردشتی مسیحی و کلیمی داشت نوشتن قران را نمود . بهمین دلیل واژه مسلمان مخلوطی از محمد و سلمان میباشد

    پاسخحذف